۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

برگی از تاریخچه فعالیت سیاسی آقای فرخ نگهدار در جایگاه هدایت سازمان فدائیان اکثریت




















حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت ) با توجه به سوابق برجسته مبارزاتی حجت الاسلام سید علی خامنه ای – وفاداری ایشان به خط ضد امپریالیستی و مردمی امام خمینی و استواری ایشان در دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی ایران و همچنین با توجه به پشتیبانی یکپارچه پیروان صدیق خط امام از نامزدی ایشان برای ریاست جمهوری اسلامی ایران – همه اعضاء و هواداران خود و همه میهن دوستان و نیروهای انقلابی را فرا می خواند که با شرکت هر چه وسیعتر در انتخابات ریاست جمهوری و با دادن رای یکپارچه به حجت الاسلام سید علی خامنه ای ......

اصل صفحه ای از نشریه کار اکثریت را اینجا بخوانید

جنایات و اصلاحات بخش یک و دو



ارسال توسط هفته در تاریخ ۲۹ - تیر - ۱۳۸۸

فریبا مرزبانliberaltars

در نتیجه استقرار جمهوری اسلامی و به تبع آن، تصویب شدن قوانین و لوایح اسلامی در بعد از انقلاب ۱۳۵۷، بخش عظیمی از مردم از حقوق اولیه خویش محروم شدند. سازمانهای سیاسی تشکیل شده در پیش و یا در بعد از انقلاب، موقعیت و جایگاه سیاسی خود را با طرح خواسته هایی مسشخص کردند که موافقت و پذیرش آنها از سوی دولت تشکیل شده اسلامی (موقت)، ناممکن به نظر می آمد.

مخالفان حکومت تلاش کردند نظرات و مخالفت های خود را نسبت به لوایح و مصوبات جدید به اشکال ممکن اعلام کنند. و اقدام به این امر، جمهوری اسلامی را وا داشت، برای مقابله با افشاگری ها و فعالیت های مخالفان، عکس العملی فوری و جدی انجام بدهد. فعالیت احزاب را به رسمیت نشناختند و با استخدام چماق داران مانع کار سازمان ها و گروه ها شدند. در میان سازمانهای مخالف که اغلب سالیان طولانی در مبارزه با رژیم سابق بودند، آزادی احزاب و آزادی فعالیت سیاسی در اولویت اول قرار گرفت و حکومت نپذیرفت.

حکومت اسلامی تحت لوای مذهب، حقوق اولیه شهروندان را پایمال کرد و در اولین حرکت زنان را که نقش به سزایی در انقلاب داشتند سرکوب کرد. از شمال تا جنوب. از شرق تا غرب، اقوام را مورد سرکوب قرار داد. آزادی بیان که دست آورد انقلاب بود از میان رفت و فریادهایمان بی صدا شد. از سال ۵۸ به بعد حمله به مطبوعات آزاد و غیر وابسته، طراحی و به اجرا درآمد و متعاقب آن، روزنامه آیندگان تعطیل شد. فعالیت احزاب سیاسی غیر قانونی اعلام شدد. اجتماعات فرهنگی- سیاسی که می بایست گسترش می یافتند، ممنوع و منحله اعلام شدند. و در مجموعه قوانین قانون اساسی جمهوری اسلامی نه تنها حقوق برابر شهروندان شناخته نشده است، بلکه مردم به شهروندان درجه یک و دو و خودی و غیر خودی قابل تقسیم اند؛ همچنین اهمیتی به حقوق زنان، کودکان و اقلیت های مذهبی ندادند و در نهایت ناباوری، مجموعه این قوانین به تصویب عموم مردم رسید.

آنچه مبرهن است این است که جمهوری اسلامی نه حکومتی مترقی بوده است و نه پایگاهی بوده که از دل توده های زحمتکش و طبقات پایین اجتماع بیرون آمده باشد. البته از میان طبقات محروم اجتماع، بوده اند کسانی که جذب انقلاب، خصوصاً جذب نیروهای نظامی شده اند. یکی از آنها سپاه پاسداران است. آیت اله خمینی خود را رهبر مستضعفان جهان نامید و دولت اسلامی تشکیل شده را دولت مستضعفان لقب دادند. در ایران سپاه پاسداران و محافل قدرت نه تنها فقیر نیستند بلکه با در تملک داشتن شرکت های غول آسا و امتیازهای اقتصادی – انحصاری به مراکز مهم اقتصادی تبدیل شده اند.

در اینجا وارد مبحث دولت مستضعفان نمی شوم، چرا که شرایط بد و فشارهای اقتصادی موجود در سی سال گذشته، خود، پاسخی است به این ادعای کاذب حکومت اسلامی.

مردمی که یک صدا مرگ بر شاه گفته بودند، با تاسیس کمیته های انقلاب، در مقابل یکدیگر ایستادند. در بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در ۲۳ بهمن ماه، به فرمان خمینی کمیته ها در ایران شکل گرفتند. محل اغلب آنها در مساجد یا کلانتری های محل بود. و در همه شهرها و مناطق ۱۴ گانه تهران با مدیرت آیت اله مهدوی کنی فعال شدند. در ابتدا بسیاری از نیروهای مخالف سلطنت پهلوی و مردم انقلابی، در آنجا شروع به کار و فعالیت کردند، حتی، در سال ۵۸- ۵۹ بسیاری از نیروهای سازمان مجاهدین که در کمیته ها کار می کردند، برای حمل صلاح و حضور در کمیته ها، کارت شناسایی داشتند. و اقدام به این عمل خارج از عرف نبود. در بسیاری از کشورها پس از انقلاب در آنجا، کمیته های محلی تشکیل شده بودند مانند کشور انگلستان، آمریکای لاتین و…

نابرابری از آنجا آغاز شد که هواداران گروههای سیاسی با در دست داشتن اعلامیه و نشریه ای در مقابل قلدری و اسلحه های کمیته چی ها قرار گرفتند.

تسخیر سفارت آمریکا در تهران از دیگر خصیصه های انقلاب ۵۷ بوده است. دانشجویانی که خود را پیرو خط امام می نامیدند با حمایت احمد فرزند خمینی و حجت اسلام خوئینی ها به تصرف سفارت آمریکا اقدام کردند و برای مدتی کارکنان سفارتخانه را به گروگان گرفتند. عناصر بالای حکومتی علاقه چندانی به درگیری و در افتادن با دولت آمریکا را نداشتند، اما، دانشجویان عقب ننشستند. علیرغم تلاش هایی که دکتر ابراهیم یزدی و مهندس مهدی بازرگان و … کردند موفق نشدند از اقدامات دانشجویان و اعمال ضد آمریکایی آنان جلوگیری به عمل آورند.

با این مقدمه، دهه شصت را آغاز می کنیم. به سال ۱۳۶۰ و سرکوب های گسترده آن می رسیم. به اجرای اوامر و جنایاتی می رسیم که با گذشت چند دهه بی مانند گفته می شوند. کشتار مردم بصورت پیگیر و جدی از سی و یکم خرداد ماه ۶۰ آغاز شد. سازمان مجاهدین و دیگر موافقان مبارزه مسلحانه ، مسلح شدند و اقدام به تشکیل هسته های رزمی کردند. مجاهدین، تظاهرات مسلحانه را تدارک دیدند و در مقاطعی به انفجار مراکز و اماکنی که در اختیار و انحصار دولت و حکومتیان بود دست زدند. خمینی فرمان مرگبار خود را صادر کرده بود. از همین روی جمعیت قابل توجهی بازداشت و حبس شدند و تحت شکنجه های فراوان قرار گرفتند. همه روزه آمار اعدام ها به گوش می رسید، روز به روز، رو به تزاید بود و آمار واقعی تا امروز مشخص نشده است.

دهه شصت، دهه ای سرنوشت ساز برای کشور و مردم ایران بوده است. در بسیاری از مواقع منافع مردم تامین نشده و حرکت ها و تصمیمات بر علیه منافع ملی ارزیابی می شوند. جمهوری اسلامی با تشکیل و استخدام بسیجیان، سپاه پاسداران و توان نظامی ارتش سابق، بر اوضاع و حوادث کشور مسلط شد. حوادثی این چنین:

سرکوب مخالفان حکومت و آزادیخواهان، تداوم جنگ، فرار بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران بهمراه رهبر مجاهدین مسعود رجوی، شروع عملیات نظامی و تدارک راه پیمایی مسلحانه از سوی مجاهدین، انفجار حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخست وزیری، تضفیه تعداد زیادی از بانوان از ادرات دولتی، تداوم تعطیلی دانشگاهها در سراسر کشور، وقوع انفجارهایی در صحن نمازهای جمعه شیراز و تبریز، اعدام های سال ۶۲و۶۰ در اوین و دیگر زندان ها، انحلال و انشعابات پی در پی در بین سازمان های مخالف رژیم، ضربات جدی و جبران ناپذیر بر پیکره سازمان فدائیان اقلیت، پیکار، راه کارگر، سربه داران، مجاهدین در شاخه نظامی و اطلاعاتی، آزاد سازی خرمشهر از دست نیروهای عراقی، چرخش در زندان- اصلاحات در قوانین قضایی و تغییرات در سیستم اداری زندانها به نفع زندانیان سیاسی، پیشروی ارتش ایران در مناطق جنگی و تصرف منطقه فاو، رانت خواری جدید، حیف و میل مالی در دستگاه دولت و بنیادهای مستضعفان و شهید، حذف آیت اله منتظری از صحنه سیاست و قدرت و دیانت، عملیات فروغ جاویدان (مرساد)، قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، شکست مفتضحانه در جنگ و پذیرش آتش بس، مرگ خمینی. رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، مصادره اموال و فروش آنها تحت نظر دفتر فرمان ۸ ماده ای خمینی و …

همانگونه که در سطور بالا ذکر کرده ام حوادث نامترقبه زیادی رخ داده اند که از میان آنها به چند موضوع خواهم پرداخت.

اصلاحات در جمهوری اسلامی برای اولین بار در سال ۱۳۶۴ آغاز شده است؛ چرخش در زندان و تغییرات به نفع زندانیان.
با حضور نمایندگان آیت اله منتظری، حکم اعدام زنان سیاسی در زندان ها به محکومیت های مختلف حبس تقلیل یافت و بساط اعدام زندانیان زن برچیده شد. قضات دادستانی از صدور حکم اعدام زنان خودداری کردند. بساط تنبیه، قرنطینه، تبعید، تابوت ها و انفرادی ها که بیداد می کردند، استبل و واحد مسکونی و تاریک خانه ها که جان و روان بسیاری را گرفته بودند، جمع شدند. و به جای آنها در حداقل ممکن، امکانات صنفی و مطالعاتی برای زندانیان فراهم شده بود و پس از چندی شرایط عمومی زندان رو به بهبود گذاشت. اسداله لاجوردی، دادستان قلدر زندان، را کنار گذاشته بودند و بنگاه تواب پروریش تعطیل شده بود. در زندان ها قصابخانه ها درست کرده بودند؛ به همین دلیل هیئت ویژه رسیدگی به امور زندانها، مسئولان زندان ها را تغییر دادند. واحدی به نام پی گیری در زندان ایجاد شده بود که تحت کنترل کارکنان وزارت اطلاعات بود. رفتار بازپرسان وزارت اطلاعات کاملاً متفاوت با سالهای اولیه شصت بود و از ابزار خشنونت کمتر استفاده می کردند.

در دوره اصلاحات منتظری، بسیاری از زنان و دختران زندانی از زندان آزاد شدند. به احکام بسیاری رسیدگی شده و تعدیل محکومیت و تسهیل شرایط آزادی زندانیان را در پی داشته است. در مجموع شرایط سهلتری در زندان بوجود آمده بود و گروهی از زندانیان توانستند با شرایط آسان تر از قبیل سپردن وثیقه یا تعهد و یا اعلام انزجار به بیرون بیایند. در حالیکه در پیش از آن، برای غیرتوابان غیرممکن و دور از تخیل بود.

در مواردی شنیده می شد که زندانیان سرموضعی و مقاوم زندان در نزد بازجویان و دیگر مسئولان زندانها، از احترام بیشتری برخوردار بوده اند. اگرچه، چرخه امور زندان با کار توابین می چرخید، اما، قدرت عمل توابین در زندانها کم شده بود و از سوی مسئولان زندان به تواب پروری کمتر تکیه می کردند. از کتک کاری میان زندانیان غیر تواب و توابین خبری نبود. در حقیقت اصلاحات برای مدت ۲ سال به جنایات و لشگرکشی در زندان زنان خاتمه داه بود.

۲- از دیگر موارد با اهمیت دهه شصت جنگ ایران و عراق بوده است. بر اساس اخبار، ایران با قدرت نظامی در قدرت قرار گرفته بود و تحلیل گران و کارشناسان جنگی دلایل این موفقیت را بهتر می دانند که چه بوده است.

موافق لشگر کشی و جنگ نیستم، اما، با پیگیری اخبار و بر اساس شواهد به نتایجی رسیده بودم که نیروی بعث را متجاوز می دانستم و جنگ ایران و عراق را ضد امپریالیستی ارزیابی می کردم. به هر روی، ارتش در مناطق جنگی پیشروی کرده بود و منطقه فاو را به تصرف در آورده بودند. در این میان پرسش هایی مطرح است از جمله: آیا سیاست بین امللی در باره حکومت ایران تغییر کرده بوده است؟ عقب نشینی های ارتش عراق تاکتیکی بوده اند و یا اینکه نیروی نظامی ایران قدرت یافته بود، در این صورت، چگونه؟!

۳- در درون حکومت اسلامی رقبای مسلمان نه فقط کمونیست ها و مخالفین مذهبی خود را کشتند، بلکه رعایت یاران وفادار انقلاب اسلامی را هم نکردند. مظلوم کشی کار و روش جدیدی در میان آدمکشان نبوده و نیست؛ اعمال مسئولان حکومتی در مقابل آیت اله منتظری و پیروانش نمونه بارز بی عدالتی موجود در سیستم اسلامی است. جنگ قدرت رشد کرد و سران نظام که تشنه قدرت بودند فرصت یافتند و اهداف پلیدشان را عملی ساختند. عدالتخانه خانه را بر سر آقای منتظری و یارانش خراب کردند. فرصت ندادند تا کسی بگوید:

“به نوبتند ملوک اندرین سپنج سرای کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای”

از همین روی منتظری که مخالف قتل و عام زندانیان بود حذف شد و به حبس خانگی محکوم گردید.

۴- جمهوری اسلامی توانست منطقه غرب را که عملیات فروغ جاویدان (مرساد) مجاهدین و اعضای شورای ملی مقاومت در آنجا رخ داده بود سرکوب کند و بر اوضاع مسلط شود. و متعاقب عملیات نظامی در منطقه غرب کشور به قتل عام زندانیان سیاسی اقدام کردند.

با حذف گروه منتظری، قدرت را به طور همزمان در زندانها و سایر مراکز بازپس گرفتند. اصلاحات رخت بر بست و رفت. انجمن حجتیه به سردمداری دادستان سابق، اسدالله لاجوردی (جلاد) با دسیسه ها و سیاست های ضد مردمی اش به قدرت و دادستانی زندانها بازگشته بود، تا بدینوسیله آخرین اهداف شوم خود را که همانا از میان بردن زندانیان بیگناه و بی دفاعی بود که به امانت در زندانها بودند به پیش ببرد. با اعدام زندانیان مذهبی و غیرمذهبی در بندهای مردان، پروژه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به اجرا در آمد. اقدام به این عمل جز نسل کشی تعریف دیگری ندارد. پذیرش این حادثه و قبول آن سخت می نمود و شوک سنگینی به نیروهای سیاسی بازمانده وارد کرده بود. در ناباوری حلقه های چوبه دار برای زنان مجاهد که در زندان بودند برپا شدند و بدینصورت اعدام زنان از سر گرفته شد؛ سرموضعی یا تواب! در میانشان زندانیانی بودند که حکم به آزادی داشتند اما، به جوخه های مرگ سپرده شدند. ابزار خشونت به زندان بازگشته بود و برای زندانیانی که به اتهام چپ در زندان ها نگاهداری می شدند حکم شکنجه (شلاق) روزانه بریدند.

فاطمه مدرس تهرانی (فردین) مسئول شاخه جوانان حزب توده بود و در سال ۱۳۶۷ در دادگاههای مسلمانان محکوم به اعدام شد. بنا بر درخواست خودش، او را تا نوروز زنده نگاهداشتند و در فروردین ماه ۱۳۶۸ به جوخه اعدام سپرده شد.

جمهوری اسلامی قطعنامه های بین المللی را پذیرفت و جام زهر شکست را نوشید؛ در نتیجه از صدور انقلاب دست کشید. پس از سرکوب مخالفان نوبت به جبهه های جنگ رسیده بود و حکومت ایران در قدرت جنگی و نظامی نبود تا به جنگ ادامه بدهد. تضعیف شده بودند و منطقه فاو و دیگر سرحداد را از دست دادند. در این مدت شکست ها و صدمات پیاپی دیدند. دیگر اینکه سایر کشورها و سازمان ملل متحد بر آن شده بودند که تکلیف خود را با جنگ ایران و عراق که هشت ساله شده بود روشن کنند. در حالیکه حکومت ایران به تقلید از جوامع سوسیالیستی شعار صدور انقلاب را سر داده بود. حضور ناوهای آمریکایی در منطقه خلیج تهدیدی جدی برای ایران بود. نهایتاً، جنگ خاتمه یافت با دخالت مستقیم ناوهای جنگی آمریکا در منطقه خلیج فارس. یک فروند هواپیمای ایرباس با ۲۶۰ سرنشین که هیچکدام زنده نماندند هدف ناوهای آمریکایی قرار گرفتند.

کمی بعد، خمینی در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ درگذشت. سید علی خامنه ای که تا آن موقع رئیس جمهور بود با حمایت و رایزنی رفسنجانی به درجات رهبری رشد کرد و رهبر جمهوری اسلامی شد. بابه قدرت رسیدن هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور اختلافی میان او و کادر اصلی وزارت اطلاعات با مدیرکلی سعید حجاریان بروز پیدا کرد و هاشمی رفسنجانی شرایط آنها را برای ادامه کار نپذیزفت. کارکنان واحد پیگری زندان اوین- وزارت اطلاعات- پس از تهدید مبنی بر ترک پست و رها کردن وزارتخانه، از آنجا بیرون آمدند و باند سعید امامی (اسلامی) به روی کار آمد.

ادامه دارد.

۲۷/ ۰۶/۲۰۰۹

توضیحات:

بیت شعری است از سعدی. در پیش از انقلاب ۵۷ ، دکتر محمود اعتماد این بیت را برای محمد رضا پهلوی که خود را شاه شاهان ایران می دانست خوانده و حکم تبعید خود را امضاء کرده بود.

فردین تنها زندانی چپ بود که بعد از ۶۴ اعدام شد و محکوم شدن او ارتباطی به حوادث ۶۷ نداشت بلکه به پرونده سیاسی او مرتبط بود.

سعید حجاریان مدیر کل وزارت اطلاعات سابق که در سال های بعد از تئوریسین های اصلاح طلبان حکومتی شده است.

در پنجمین دوره از انتخابات ریاست جمهورى که ‪ در ۶۸/۰۵/۰۶ برگزار شد، ‪اکبر هاشمى رفسنجانى توانست با کسب ‪ ۱۵میلیون و ‪۵۵۰ هزار یعنی۵۱/۶۰ درصد آراى واجدین شرایط و ‪۹۴/۵۲ درصد کل آراء را به خود اختصاص دهد و به عنوان رییس جمهور برگزیده شود. سعید حجاریان که پیش از ترک وزارت اطلاعات، قدرت اصلی وزارتخانه به حساب می آمد، نتوانسته بود هاشمی را متقاید سازد برای تغییراتی در جهت اقتدار و احتمالاً استقلال وزارتخانه و همچنین تغییراتی در شرایط و موقعیت اجتماعی وزیر اطلاعات. چرا که وزارت اطلاعات ایران از معدود وزارتخانه هایست که به جزء معممین، شخص دیگری نمی تواند در سمت وزیر در راس آن قرار بگیرد و دیگر اینکه از سوی رهبر جمهوری اسلامی تعیین می شود.
هاشمی، کسانی را که از زمان تاسیس سازمان اطلاعات و تشکیل وزارتخانه همکاری داشتتند، به راحتی کنار گذاشت و در این بین کینه ای بوجود آورد که سالها بعد، نمود بیرونی پیدا کرد. رفسنجانی به رفتن کسانی موافقت کرده بود که در بعد از انقلاب ۵۷ در تایید احکام اعدام مخالفان سیاسی، نقش غیر قابل انکاری داشته اند؛ در اجرای قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ مشارکت وسیع کرده اند و همچنین کنترل زندانیان آزاد شده از بند را به هر طریق ممکن انجام می دادند. کنترل و تعقیب زندانیان در خانه، اجتماع و در خصوصی ترین روابط و گفتگوها. و حتی کارکنان وزارت اطلاعات و رفسنجانی با سکوت خود حذف آیت اله منتظری از صحنه قدرت، سیاست و دیانت را تماشاگر شدند و پذیرفتند. روشن است با انجام این کارها نقش به سزایی در تثبیت و تسلط حکومت اسلامی در کشور داشتند.
هاشمی رفسنجانی که کارکنان وزارت اطلاعات را از دست داده بود، با استخدام سعید امامی به جای سعید حجاریان، جرایم دیگری را مرتکب می شود و جنایات جدیدی می آفرینند: از جمله ترور مخالفان در خارج از کشور و دیگر اندیشان در داخل که تعدادشان نزدیک به ۴۰۰ نفر بوده است به اضافه بمب گذاری در تجمعات در اپوزسیون در خارج از کشور.

پس از تشکیل کابینه هاشمی رفسنجانی، پیک های وزارت اطلاعات به ارتباط گیری با تعدادی از نیروهای اپوزسیون در خارج از کشور اقدام کردند و موفق شدند با تنی چند از آنان قرارهای ملاقاتی را تنظیم بکنند و در این ملاقات ها به آنان پیشنهاد بازگشت به ایران داده می شده است. در این رابطه علی کشتگر از رهبران سابق سازمان فداییان اکثریت، پرده برداشته و افشاء می کند. در این راه جمهوری اسلامی موفق می شود با تعدادی از رهبران سیاسی مخالفان قرارهای ملاقات تنظیم کرده و اقدام به ترور آنان بکنند؛ به عنوان نمونه می توان از رهبران حزب دمکرات کردستان و واقعه میکونوس دکتر قاسم شرفکندی و دکتر قاسملو و … نام برد.
در آستانه برگزاری انتخابات مجلس پنجم، کرباسچی شهردار تهران به همراه عده ای دیگر از وزرا و معاونان هاشمی رفسنجانی حزب کارگزاران سازندگی را تاسیس کرده بود و در کنار جامعۀ روحانیت مبارز تهران به ارائه لیست انتخاباتی پرداخت. پس از کناره گیری وزرای دولت هاشمی رفسنجانی از حزب کارگزاران به دستور علی خامنه ای، غلامحسین کرباسچی عملا بعنوان چهره اول حزب مطرح شد. در آن زمان شایع شد که تاسیس کارگزاران تنها برای گرم کردن انتخابات و تشویق مردم به رای دادن صورت گرفته است. کمااینکه در سالهای بعد با همین منظور حزب اعتدال و توسعه را تشکیل دادند.

درششمین دوره از انتخابات ریاست‌جمهورى که در تاریخ ‪۷۲/۳/۲۱ برگزار شد، هاشمى رفسنجانى مجددا با ‪۶۲/۹۱ درصد کل آراء به ریاست جمهورى برگزیده شد. در شرایطی که رفسنجانی با وجود خامنه ای در کنارش خود را، قدرت مطلق می پنداشت و اقدام به هر کاری را میسر فرض می کرد؛ جامعه در جهت مخالف او در حال رشد بود. و روز به روز از وجهه سیاسی او در میان توده های عوام، روشنفکران و مسئولان جمهوری اسلامی کاسته می شد. در انتخابات آراء او ۳۰ درصد کمتر از دوره پیش را نشان می داد و این انتخابات زنگ خطری برای سران رژیم بود و مبین بی اعتمادی و نارضایتی مردم از حکومت تاسیس شده اسلامی بود. حکومتی که با وعده های تقسیم ثروت و تحویل پول نفت و آب و برق مجانی تشکیل شده و به روی کار آمد، به وعده هایشان عمل نکرده و حداقل زندگی را، از مردم سلب کرد.
سیاست های اقتصادی به لحاظ اینکه تعیین کننده و سرنوشت ساز هستند حائز اهمیت فراوانند. با گذشت روزها موقعیت اقتصادی و بنیه مالی مردم و کشور از آنچه بود ضعیف تر می شد. و در برابر بهم ریختگی اقتصادی، هاشمی رفسنجانی بر خر مراد سوار شده بود و با کمک فرزندانش در راس بسیاری از سرمایه گذاری ها قرار گرفتند؛ چه ثروتها که بالا نکشیدند و حیف و میل های مالی که نشده است. بخشی از ثروت و درآمد حاصل از نفت را به خارج از کشور منتقل کردند و در یکی از سفرهایی که هاشمی رفسنجانی به اتفاق ۱۱۵-۱۲۰ نفر همراه، به کشور عربستان کرده بود از عمده ترین قراردادهای مالی در زمینه شهر سازی و ساخت شهرک های توریستی میان خانواده فهد و رفسنجانی که سهام بیشتری داشت امضاء شد. دیری نپایید که هاشمی خود را سردار سازندگی لقب داد و حزب کارگزاران را تشکیل داده بودند؛ با ایجاد حزب کارگزاران شرایط رشد تکنوکرات ها و نئوکرات ها را فراهم آوردند. و اینها همه به خاطر قوانین اسلام عزیز بوده است!

زندگی شهری در حال نابودی بود و آباد کردن روستاها در دستور کار دولت قرار گرفته بود؛ تا چه اندازه در ساخت و آبادی روستاها موفق شدند مشخص نیست. قدر مسلم آن است که تغییر شایانی در زندگی روستانشینان رخ نداده است. کشیدن کابل برق یا افتتاح چند سد، نشانه پیشرفت صنعت و فن آوری کشوری محسوب نمی شود که از عمده عملکردهای دولت رفسنجانی شده است. او که در گسترش دانشگاهها و مراکز آموزش دولتی ناتوان بود، سعی کرد با گشایش شعبات مختلف دانشگاه آزاد و مدارس غیر انتفاعی که خصوصی بودند نیاز مردم به آموزش و پرورش ملی را کم کند. این امر خود مشکلات عدیده ای برای مردم بوجود آورده است از جمله ۱- گرفتن فرصت استفاده از امکانات دولت که جزء اموال عمومی به حساب می آیند ۲- با توجه به مشکلات و نرخ تورم موجود، قدرت اقتصادی مردم در پرداخت هزینه های سرسام آور زندگی پایین آمده است.
او بواسطه تئوریسین های مختلف، سرقت های مالی و رانت خواری را توجیه و موجه می نمود. صادق زیباکلام تئوریسین او در توجیه و دفاع دائمی از عملکرد دولت هاشمی بلندگوهای رادیویی را در دست داشته است در حالیکه نرخ تورم غیر قابل کنترل، رشاء و ارتشاء ثمره عملکرد دولت رفسنجانی است.

در همین دوره بود که فائزه دختر هاشمی رفسنجانی پای به عرصه سیاست گذاشت و در پناه پدرش که قدرت دوم سیاسی ایران محسوب می شد، توانست رقابت جدی را با نماینده گان مجلس آغاز بکند و گفته می شد که بیشترین آراء را در آن دوره داشته است، ولی بنا به مصلحت هایی ناطق نوری را نفر اول لیست نمایندگان از تهران گذاشتند. او به خاطر آزادی های ظاهری که برای بانوان قائل بود و بر روی آنان پافشاری می کرد و همچنین با در دست داشتن ابزار لازم (چگونگی پوشش بانوان) موفق شد دختران و زنان عاصی از حجاب اجباری را به گرد خود جمع کند. در یکی از سخنرانی هایش اعلام کرده بود که برای بر تن کردن روپوش یا چادر الزامی وجود ندارد، بانوان می توانند با کت و دامن به انجام کارهای روزانه خود بپردازند.
دیگر اینکه، فائزه رئیس فدراسیون ورزش بانوان بوده و است اعلام کرده بود که زنان حق دوچرخه سواری در خیابانها و شرکت در مسابقات ورزشی را دارند. اعلام این خبر حمایت وسیعی را ببار آورد. مردم او را انتخاب کردند، برای خلاصی از استبداد دائمی که بر زندگی شان سایه افکنده بود و با تصور اینکه به آزادی هایی دست می یافتند؛ آزادی هایی که سالها بود از آن محروم بودند و فقدان آن، مشکلات و دردسرهای اجتماعی – سیاسی برای همه گان بوجود آورده بود.

هرچه پایان ریاست جمهوری هاشمی نزدیکتر می شد درصد ناراضیان و معترضین در جامعه بالاتر می رفت؛ نارضایتی از شرایط نامناسب اقتصادی، ناامنی، و خفقان و سرکوب مردم که بوسیله افراد مختلف در حکومت انجام می گرفت.
از دیگر موارد درخور توجه در دوره رفسنجانی اوضاع درونی کشوراست که دچار بهم ریختگی شدیدی شده بود و می رفت تا خطراتی جدی نظام اسلامی را تهدید بکند و از سوی دیگر رقابت برای رانت خواری های بیشتر و بنیان کن بنیادها نیاز به ترمیم و بازسازی حکومت و سیستم را حیاتی کرده بود.

هاشمی رفسنجانی توانست ناطق نوری را برای کاندیداتوری ریاست جمهوی دوره بعد متقاعد کند و او نیز پذیرفت و با شروع تبلیغلت ریاست جمهوری طرفداران وی برای او سرمایه گذاری کلانی کردند. رفسنجانی که بیش از هرچیز به منافع و اقتدار خویش توجه داشت او را که نماینده اصول گرایان بود؛ تشویق و حمایت کرد، اما، با حضور محمد خاتمی، بازی انتخابات را ناطق نوری از پیش باخته بود. در انتخابات بیش از یک میلیون رای به نام او در صندوق ها ریخته نشده بود. حضور مردم و خصوصاً جوانان و دانشجویان در این دوره از انتخابات چشمگیر بود. کشور از یاس بیرون آمده بود و ستادها با بودجه ای ناچیز خاتمی را تبلیغ می کردند.

محمد خاتمی در گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد بود. در همان زمان ویدیو آزاد شده بود و همین موضوع دلیل استعفای او از سمت خود در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. خاتمی بعد از آن رئیس کتابخانه ملی شده بود.

اطلاحات دوره دوم
دوره دوم اصلاحات در جمهوری اسلامی با انتخاب حجت السلام محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور آغاز شد. با روی کار آمدن خاتمی و پیروزی در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ با بیش از ۲۰ میلیون رأی، اصلاح ‌طلبان توانستند وارد حاکمیت بشوند. و هشت سال کنترل دولت و همچنین یک دوره چهار ساله اکثریت نمایندگان مجلس ششم را در اختیار داشتند. پس از آن و برای نخستین بار شورای شهر تهران را نیز به دست آوردند.
دوره ریاست جمهوری خاتمی از سال‌های مهم تاریخ سیاسی ایران است و اتفاقات بسیاری در این دوره رخ داده است. خاتمی دولت را در شرایطی تحویل گرفت که بر اثر بحران ناشی از محکوم شدن مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی در دادگاههای آلمان به اتهام کشتن چند تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس آلمان، روابط ایران و اتحادیه اروپا در اوج تیرگی قرار داشت و همه سفرای اروپایی ایران را ترک کرده بودند. و مواردی از این دست بسیار.
برای جلوگیری از فروپاشی نظام، نیاز به اصلاحات در همه زمینه ها دیده می شد. شعار جامعه مدنی در کنار توسعه سیاسی از شعارهای اصلی وی بود. در همین راستا وی انتخابات شوراهای شهر و روستا را که علیرغم تصریح در قانون اساسی جمهوری اسلامی، توسط دولت‌های قبل برگزار نشده بود برگزار کرد، و فعالیت‌های فرهنگی، هنری و سیاسی در فضایی باز تر از دولت‌های قبل و بعد انجام شد. فعالیت های هنری گسترش یافته بودند اما در وضعیت اقتصادی تغییری بوجود نیامد. مطبوعات آزاد شده بودند. فشار و سختگیری در جامعه کمتر بچشم می خورد و این یک روی سکه بود.
روی کار آمدن محمد خاتمی به‌عنوان رییس قوه مجریه، و کابینه او نقدها و بحث های بسیاری را در پی داشته است؛ موافق و مخالف. دو دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی (بویژه دوره نخست) آبستن اتفاقات و بحرانها و کارشکنی‌های بزرگ و کوچک بسیاری بود که نقطه اوج آن در ۱۸ تیرماه ۷۸ با حمله به کوی دانشگاه اتفاق افتاد. گفتگوی تمدن‌ها، قتل‌های زنجیره‌ای، مجلس ششم، ۲ خرداد ۱۳۷۶ کمیسیون اصل نود، حمله سپاه به فرودگاه بین المللی تهران، سفر خاتمی به ایتالیا، کنفرانس برلین ، توقیف فله‌ای مطبوعات، دریافت جایزه صلح نوبل، مدنیت و … که در این مقاله به بخشی از آنها پرداخته می شود.
کنفرانس برلین. هدف از شرکت در کنفرانس برلین در پرده ای از ابهام باقی مانده است. آیا پیش درآمد طرح گفتگوی تمدنها و گسترش آن بود یا اعلان دوستی میان دو کشور آلمان و ایران. در جریان این کنفرانس، نهاد هاینریش بل در آلمان از ۱۷ نفر از اصلاح طلبان، روزنامه نگاران و ملی- مذهبی‌ها دعوت بعمل آورد و مورد مخالفت تندروها در داخل و مخالفان حکومت در خارج قرار گرفت. روزنامه‌های مخالف اصلاحات خواستار محاکمه آنان شدند. به همین دلیل شرکت کنندگان در کنفرانس پس از بازگشت بازداشت شدند و ۲ هفته بعد توقیف گسترده و فله ای روزنامه‌های اصلاح طلب توسط دادستانی و بازداشت برخی از روزنامه نگاران آغاز گردید
حذف شهردار و تنی از وزارء. ۲۰ میلیون رای مردم به خاتمی، شاکیان را عصبی و به میدان کشانده بود و رقبای سیاسی، اقتصادی تحمل نکردند؛ در عین حال جناح مقابل ضمن انتقادات پیاپی چند تن از وزرای کابینه را با رای عدم اعتماد پس از استیضاح بر کنار کردند. عبدالله نوری وزیر کشور را که از مهره‌های اصلی کابینه بود برکنار کردند و حشمت مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد نیز یک بار استیضاح شد، اما پس از دفاع از عملکرد خود توانست رای اعتماد مجدد بگیرد. یک سال پس از روی کار آمدن خاتمی، شهردار او را از کار برای مدت ۱۰ سال برکنار کردند و در دادگاه به اتهام اختلاس به چند سال حبس محکوم شد. غلامحسین کرباسچی ۸ سال شهردار تهران در زمان رفسنجانی بود و هیچکدام از شاکیان و مسئولان نتوانسته بودند از او شکایتی بکنند و یا او را به دادگاهی فرا بخوانند. کرباسچی به همراه ۳ تن از دیگر شهردارنش به محاکمه کشیده، به جرایم نقدی محکوم گشتند و به زندان افتادند.
غلامحسین کرباسچی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۷ شهردار تهران بود. و توانست دوباره طرح جامع شهر تهران را که در زمان شهرداری غلامرضا نیک‌پی طرح‌ریزی شده ‌بود زنده کند و موجب کنار گذاردن پیشنهادات مطرح شده بعد از پایان جنگ مبنی بر انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر شود. وی در دوران کار در شهرداری تهران و در جریان اقدامات اصلاحی خود از حمایت هاشمی رفسنجانی بر خوردار بود. در دوران وی برای اولین بار شهردار تهران امکان حضور در هیات دولت را در کنار وزرا و معاونان رییس جمهور یافت. این وضعیت تا انتصاب محمود احمدی‌نژاد به شهرداری تهران ادامه داشت.
تاسیس موسسه همشهری و انتشار روزنامه همشهری، (اولین روزنامه چهار رنگ ایران) و نشریات و ویژه نامه های وابسته به آن و راه اندازی فرهنگسراها و خانه های فرهنگ در تهران از جمله اقدامات وی بود. به دلیل عدم هماهنگی کامل میان نحوه مدیریت اماکن فرهنگی شهرداری با خواست های جناح راست سنتی که بر مبنای نظریه ,مبارزه با تهاجم فرهنگی, علی خامنه ای تنظیم شده بود، مجلس پنجم سازمان فرهنگی – هنری شهرداری تهران را از کنترل شهردار خارج کرد. از نظر آنان فرهنگسراها به رقیبی برای مساجد و پایگاههای بسیج تبدیل شده و از طرح ,کاخ جوانان, که قبل از انقلاب در ایران ساخته شده بود، اقتباس شده اند. گروه انصار حزب الله نیز تظاهراتهایی را در مقابل موسسه همشهری راه اندازی کرد و از شهردار می خواستند به جای صرف هزینه جهت ساخت استخر و امکانات ورزشی که متعلق به مردم می شد مساجد و تکیه ها را افزایش بدهند.
تصفیه حسابهای معوقه. دو سال پس از به روی کار آمدن محمد خاتمی، در سال ۱۳۷۸ انتخابات مجلس برگذار شد. اکبر هاشمی رفسنجانی و فائزه هاشمی در انتخابات مجلس برای بدست آوردن نمایندگی تهران شرکت کردند. زمان انتقام اصلاح طلبان فرا رسیده بود، به همین دلیل از سازش و تهیه لیست مشترک با اصول گریان راست و چپ و کارگزاران خودداری کردند و لیست تکمیل شده ای از کاندیداهای خود معرفی کردند. فائزه رفسنجانی برای حفظ موقعیتش به شیوه های مختلفی دست زد تصور او بر این بود که چنانچه مراسم سخنرانی هایش برگزار نشود و در حین سخنرانی درگیری میان انصار حزب الله و مردم پیش بیاید؛ عامل محبوبیت او خواهد شد، با این نگرش و این توقع گروهی از فالانژها و لباس شخصی پوش ها را برای بر هم زدن سخنرانی های تبلیغاتی پیش از روز انتخابات، بسیج می کرد؛ با این حال نام او در لیست سی نفر برنده ‌شدگان انتخابات که توسط وزارت کشور اعلام شده بودند دیده نمی شد.
در نهایت پس از باطل اعلام شدن تعدادی از صندوق‌ها توسط شورای نگهبان و حذف چند نفر از کاندیداهای تهران، و اعمال نفوذ اکبر رفسنجانی توانست به عنوان سی‌امین نماینده تهران به مجلس راه یابد. او انتظار داشت بر صندلی ریاست مجلس بنشیند. در حالیکه اصلاح طلبان که اکثریت را در دست داشتند با چنین خواسته ای موافق نبودند. برباد رفتن آبروی سیاسی او در میان مردم، رقبای سیاسی و روحانیون دلایلی بودند که قبل از تحلیف به عنوان نماینده از این پست استعفا داد. در واقع زمان تصفیه حساب با او فرا رسیده بود، سعید حجاریان و همکارانش از مشاوران و از تئوریسین های خاتمی شده بودند و در جهت پیشبرد امر اصلاحات و گرفتن قدرت بیشتر در نظام اسلامی برنامه ریزی می کردند.
دوره، دوره اصلاح طلبی بود؛ از همین روی اصلاح طلبان با قدرت تمام به حذف هاشمی بر آمدند و لیستی مجزا تهیه کرده و مجلس را در اختیار خود درآوردند. فائزه نیز از صحنه سیاست محو شد. از دلایل اعتماد و محبوبیت اصلاح طلبان میان جوانان، آزادی نیم بند مطبوعات بود که به خواست عموم مردم، با خود، آوردند. روزنامه همشهری که تا آن هنگام پر تیراژترین روزنامه محسوب می شد از اهمیت اش کاسته شده بود و جای آن را روزنامه هایی گرفتند که در انتقاد از عملکرد دولت و حکومت می نوشتند و تیراژ تعدادی از آنها گاه میلیونی بود و استقبال مردم را همراه داشتند.
همزمان با طرح و تلاش برای دستیابی به آزادی بیان که مادر آزادیهاست، در میان جوانان، مدل کت و شلوار و دامن و رنگ لباس اهمیت و توجه لازم را از دست داد. گرچه روی دیگر سکه حوادث قریب الوقوع دیگری را که در خود داشت نشان می داد؛ اما، جامعه با باور بر اینکه تنها در گرو آزادی است که امنیت جامعه تامین می شود؛ متوجه این بود که با داشتن آزادی بیان می تواند زندگی را بهتر کند.
با وجود قراردادهای هنگفت تجاری خارجی و گسترش معاملات، دولت خاتمی در بخش اقتصادی موفق نبوده است؛ گرانی و تورم رو به تزاید بود و دولت ناتوان از داشتن تئوریسین و کارشناس مفید اقتصادی بوده است. وضعیت بد و بهم ریخته اقتصادی ایران در نتیجه حیف و میل ثروت عمومی در دوره های قبل بوده و اقتصاد برشکسته را به طور کامل نشان می داد. گرچه عباس عبدی به عنوان تئوریسین اقتصادی این دوره مطرح شده و جزء تئوریسین ها و مشاوران خاتمی بوده است، نتوانست تحلیل جامع و برنامه اقتصادی مدون شده ای برای برطرف کردن بحران اقتصادی موجود ارائه بدهد. نزخ بالای تورم، فقر و رشد زاغه نشین ها، بدهی های بین المللی و … بیانگر ناتوانی حکومت و سیستم در کنترل و اداره امور اقتصادی بوده است.
حمله به کوی دانشگاه. از وقایع حائز اهمیت در دوره خاتمی واقعه کوی دانشگاه است. اعتراضات دانشجویان در ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ با توقیف هفته نامه سلام شروع شد و با واکنش شدید نیروهای انتظامی- امنیتی روبرو گردید. نیروهای انتظامی امنیتی به خوابگاه دانشجویان حمله کردند و با کمک لباس شخصی ها دانشجویان را مورد اذیت و آزار قرار دادند و به تخریب خوابگاههای دانشجویی اقدام کردند. با پرتاب دانشجویان از طبقات مختلف خوابگاهها به خیابان عده ای را زخمی و عزت ابراهیمی نژاد را به ضرب گلوله از پای در آوردند. یک روز بعد از واقعه اعتراض به عملکرد نیروی انتظامی قوت گرفت و همگانی شد. دانشجویان تظاهرات های وسیع سازماندهی کردند و مردم به خیابان ها ریختند. اعتراض همه جانبه مردم به حمایت از دانشجویان توسط نیروهای امنیتی بشدت سرکوب شد و عده زیادی از دانشجویان بازداشت و روانه زندان شدند. دولت آنها را که حمله کرده بودند نیروی فشار نام گذاشت و مانند همیشه معترضان به سرکوب را اراذل، آشوبگر و اوباش نامیدند. در این میان دانشجویان از حضور و سخنرانی فائزه رفسنجانی در محیط دانشگاه جلوگیری کردند.
خاتمی بعد از حوادث ۱۸ تیر ماه برای چند روز توانست قدرتی بیابد، اما دیری نپایید که دچار ضعف در اداره امور کشورداری شد و ضعیف عمل کرد. او با پشتوانه مردمی که داشت می توانست جنبش دانشجویی را گسترش بدهد و به حرکتی تاریخی تبدیل کند و نتیجه آن جز به نفع مردم به چیز دیگری ختم نشود. او از خامنه ای که مورد انزجار دانشجویان بود دفاع کرد. به دفاع از مطبوعات آزاد نپرداخت تا جاییکه در دور دوم دولت او نیز حزب مشارکت اغلب از داشتن نشریه محروم بود. دولت همچنین در برابر توقیف پیاپی مطبوعات توسط سعید مرتضوی قاضی دادگاه مطبوعات و دادستان تهران و همچنین محاکمه و زندانی کردن روزنامه نگاران حتی هنگامیکه عبدالله نوری وزیر کشور و مدیر مسئول نشریه خرداد را توقیف کردند اقدام خاصی صورت نداد.
وی در سال اول ریاست جمهوری پیرامون آزادی گفت : خدمت به دین در این است که بگوییم دین و آزادی با هم سازگارند و دینی که به انسان حرمت می‌دهد در درجه اول به آزادی انسان حرمت می‌دهد. باید موانع آزادی از میان برداریم.
بی شک لایحه اصلاح قانون مطبوعات به مجلس که به گفته بسیاری آغاز آزادی بیان در ایران بشمار می‌رفت و در حالی که مطابق با قوانین جمهوری اسلامی توسط نماینده منتخب مردم (رییس جمهور) و برای تصمیم گیری توسط بیش از دهها تن از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار می‌گرفت با ابلاغ نامه خامنه ای به مهدی کروبی (رییس وقت مجلس) که توسط او به حکم حکومتی تعبیر شد، به صورت یک طرفه از صحن علنی مجلس خارج شد و برای مدتی صحن مجلس را صحنه نزاع لفظی نمایندگان اکثریت مجلس با نمایندگان اقلیت کرد که سر انجام با سخنان کروبی بایگانی شد.
کشتار نویسندگان و دگر اندیشان معروف به قتلهای زنجیره ای. به قتل برخی از شخصیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مخالف نظام جمهوری اسلامی گفته می شود که با صدور فتوای روحانیون بلندپایه از جمله قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات خاتمی، سعید امامی معاون سیاسی این وزارتخانه، علی فلاحیان وزیر اطلاعات هاشمی رفسنجانی، مصطفی موسوی معاون وقت وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی صورت گرفت. مجموعه قتل ها (۸۰ نفر) در طی چند سال انجام شد، اما، قتل سیستماتیک دو فعال سیاسی داریوش و پروانه فروهر و سه نویسنده مخالف محمد مختاری ، محمدجعفر پوینده و حمید مصدق جامعه را دچار بحران جدی کرده بود. مهمترین واقعه دوران خاتمی را می توان در قبول و پذیرش مسئولیت قتل دگراندیشان بدستور عناصر بالای حکومتی دانست.
پافشاری محمد خاتمی باعث شد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۷ طی اطلاعیه‌ای که قبلا نظیر آن دیده نشده بود و هنوز هم بی سابقه است به صورت رسمی اعلام کرد که عده‌ای خودسر از اعضای آن وزارتخانه در طراحی قتل‌ها دست داشته‌اند. رئیس جمهور خواسته بود که بدون حضور وزیر وقت و با تشکیل کمیته ای ویژه عناصر و آمران را تعقیب و شناسایی کنند. خاتمی توانست کادر مورد نظر خود را برای تحقیق و اداره وزارت اطلاعات به کار گیرد و اینان کسانی نبودند جز همان بازجویان اداره پی گیری زندان اوین و اطلاعاتی های سابق در دهه شصت که در دوره ریاست جمهوری هاشمی وزارتخانه را ترک گفته بودند. بازپرسان اطلاعات که به کار سابق خود بازگشته بودند، نه فقط به پرونده مسببان قتل های زنجیره ای رسیدگی کردند؛ بلکه پرونده زندانیان سابق را مجدداً ارزیابی کرده و بر روی میزهای کار خود قرار دادند.
با توجه به باز بودن بودن فضای مطبوعاتی و سیاسی کشور نسبت به سالهای قبل، این قتل‌ها بازتاب‌هایی در داخل و خارج از کشور داشتند و رسانه‌های بین‌المللی آنرا چالشی بزرگ در مسیر اصلاحات در ایران دانستند. سابقهٔ فعالیت برخی از اصلاح‌طلبان در دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی در دههٔ شصت سبب شد که دامنهٔ افشاگری‌ها و پیگیری‌ها هیچگاه به سالهای دههٔ شصت که اوج درگیری سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی و گروه‌های مخالف بود و طی آن هزاران نفر زندانی، شکنجه و اعدام شدند کشیده نشود. مطبوعات اصلاح‌طلب تنها به افشای قتل‌هایی که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی روی داده بود پرداختند. مطبوعات اصلاح‌طلب خصوصاً از نزدیک شدن به واقعهٔ اعدام قتل و عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ به شدت امتناع می‌کردند. علت عدم انتشار روزنامهٔ اصلاح طلب آریا مصاحبه‌ای با عزت‌الله سحابی اعلام شد که وی در آن ریشهٔ قتل‌های زنجیره‌ای را در اعدام‌های تابستان ۶۷ دانسته بود.
در یک جمع بندی می توان اظهار داشت و پذیرفت که محمد خاتمی خواهان محاکمه واقعی طراحان و عاملان قتل دگراندیشان شده بود، ولی نتوانست آن گونه که شایسته بود به پیش ببرد، و کسانی را که در پشت صحنه بودند معرفی و افشاء کند.؛ او بسنده کرد به اینکه به مردم بگوید: آمران قتل دیگراندیشان از دل وزارت اطلاعات بیرون زده بودند. از سوی قوه قضاییه روزنامه نگارانی را که بر روی پرونده دگراندیشان فعال بودند بازداشت و محکوم به حبس شدند و توقیف گستردهٔ مطبوعات در بهار ۱۳۷۹ انجام شد

در دوره ریاست جمهوری خاتمی، ماجرای ۱۸ تیر و کشتار دیگر اندیشان، نقطه اوج و فرود دولت را نشان می دهد که از اهم حوادث و رخدادهای سال های اخیر بوده اند؛ و جملگی حکایت از آن دارند که اصلاح طلبان به ظرفیت سیاسی- اجرایی خود و حریفان شان پی نبرده اند. و واقعیتی دیگر این است که دولت خاتمی ۸ سال بر طول عمر جمهوری اسلامی افزود، اما و از سوی دیگر، دوران ریاست جمهوری او بار سیاسی و آگاهی توده ها را بالا برد!! دولت خاتمی دوره سیاسی کاری بود و رشد سیاسی جامعه را به همراه داشت.

در دور دوم ریاست جمهوری او، نه تنها از محبوبیت خاتمی کاسته شده بود، بلکه مواضع او گردش به سمت صولگران و خامنه ای پیدا کرده بود. به جای اینکه از پشتوانه مردمی بهره برداری بکند برای گرفتن امتیاز و آزادی و کمک به رعایت حقوق مردم، برعکس در جهت منافع نظام گام برداشت و مردم را ندیده گرفت. برای او رضایت علی خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی( معروف به دیکتاتور) شرط بود.
خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری اش تلاش بسیاری برای تصویب لوایح دوگانه اصلاح قانون انتخابات و تبیین اختیارات ریاست جمهوری داشت که به جرم مغایرت با شرع و قانون اساسی توسط شورای نگهبان قانون اساسی رد شد. در اواخر دوران حکومت خاتمی، انتخابات مجلس هفتم برگزار شد که رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب از سایر مشکلات او بود.
گفتگوی تمدن ها. از دیگر مواردیست که خاتمی بدان پرداخت. با مطرح کردن طرح ,گفتگوی تمدن‌ها, در سازمان ملل متحد او را به عنوان ابداع گر این نظریه می‌شناسند. در واقع خاتمی ناموفق در پیشبرد شعارهایش بود و نتوانسته بود به نحو ممکن از شکاف میان روشنفکران، جوانان و حکومت در جهت قانونی کردن حکومت قانون و مردم سالاری و جامعه مدنی استفاده بکند، اعلام کرد که هیچکاره است و گروه های فشار و عناصر حکومتی نمی گذارند کارهایش را انجام بدهد. از این روی به فکر ایجاد روابط بزرگتر در سطح بین المللی شد. چه خوش گفت حافظ شیراز:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ خروج کامل اصلاح‌طلبان از قدرت را در پی داشت. اصلاح طلبان قبل از آن در انتخابات شورای شهر دوم شکست خوردند و در انتخابات هفتمین دوره‌ مجلس شورای اسلامی با ردصلاحیت گسترده کنار گذاشته شدند. مجلس را از دست دادند، بدون آنکه گامهایی مفید در قوه مقننه و احقاق حقوق قانونی شهروندان برداشته باشند.
ادامه دارد.