۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

زن، نژاد، طبقه

اکرم پدرام نیا

يکشنبه ۱۶ اسفند ۱٣٨٨ - ۷ مارس ۲۰۱۰
از میان چهره‌های آشنای عرصه‌ی تلاش و مقاومت جهانِ امروز بی‌گمان کسی به اندازه‌ی انجلا دیویس نمی‌تواند «انسانی همه‌گونه دردکشیده» باشد، زیرا او زن، سیاه، مارکسیست، فمنیست و دگرباش است.
انجلا دیویس (- Angela Davis١٩٤٤( از کوشنده‌های سیاسی و استاد بازنشسته‌ی دانشگاه کالیفرنیاست و در زمان استادی‌اش سرپرستی گروه پژوهش‌های فمینستی دانشگاه را به عهده داشته. او در دوره‌ی جنبش‌های حقوق مدنی از چهره‌های پرکار و برجسته‌ی گروه «بلک پنتر» بوده. انجلا در زمینه‌ی حقوق زن، مشکلات آمریکایی‌های افریقایی‌تبار، تئوری بحران، مارکسیسم، موسیقی پاپ، خودآگاهی اجتماعی، زندان و شکنجه پژوهش‌های بسیاری انجام داده که در این‌جا پس از مقدمه‌ای کوتاه به برخی از دیدگاه‌های او در مورد زن می‌پردازم.
انجلا در دوره‌ای از زندگی‌اش در دانشگاه والتم ماساچوست با اندیشه‌های آلبر کامو و ژان پل سارتر آشنا می‌شود. سپس موقع مبارزه و پشتیبانی از صلح در بحران موشکی کوبا با فیلسوف بزرگ، هربرت مارکوزه دیدار می‌کند و بی‌درنگ به دانشگاه فرانکفورت می‌رود تا شاگرد او شود. پس از بازگشت از گردهم‌آیی جوانان و دانشجویان در هلسینکی فنلاند، به دلیل «تلاش‌های کمونیستی» در این گردهم‌آیی‌ها مورد بازجویی اف‌بی‌آی قرار می‌گیرد.
در سال ١٩۶٩ استادیار دانشگاه UCLA می‌شود، اما پس از مدتی به‌دلیل عضویت در حزب کمونیست آمریکا به پیشنهاد استاندار وقت کالیفرنیا (رنالد ریگان) کرسی استادی از او گرفته می‌شود. البته به‌دنبال تلاش‌های قانونی پیگیر دوباره به دانشگاه برمی‌گردد. در سال ١٩٧١ کسی با سلاح گرمی که به نام دیویس به ثبت رسیده، دادستان کل کالیفرنیا، «هالی» را می‌کشد و نام انجلا دیویس به‌عنوان شریک جرم وارد لیست سیاه اف‌بی‌آی می‌شود. چندی نمی‌گذرد که انجلا را دستگیر و زندانی می‌کنند. پس از این رویداد جمع زیادی از روشنفکران و مردم عادی برای آزادی او دست به‌کار می‌شوند. جان لنون و یوکو اونو به‌خاطر پشتیبانی از او آهنگ «انجلا Angela» را می‌سرایند و میک جَگِر، رهبر گروه نامدار رولینگ استون برای رهایی انجلا آهنگ «فرشته‌ی سیاه دوست‌داشتنی Sweet Black Angel» را اجرا می‌کند. پس از مدتی بی‌گناهی انجلا دیویس ثابت می‌شود و از زندان بیرون می‌آید.
انجلا در دوره‌ی رییس جمهوری ریگان دو بار نامزد مقام نفر دوم حزب کمونیست آمریکا می‌شود. اما بعدها در دهه‌ی نود به‌دلیل داشتن اختلاف‌نظر با برخی سیاست‌های حزب از حزب بیرون می‌آید. البته او هنوز به مرام کمونیسم وفادار است.
دیری نمی‌پاید که انجلای سوسیال‌دموکرات «بنیاد پایداری سرنوشت‌ساز» را بنیان‌گذاری می‌کند و علیه بهره‌کشی از زندانی‌ها برای افزایش تولید کارخانه‌ها در برابر دستمزدی بسیار ناچیز مبارزه می‌کند. از سوی دیگر با قانون اعدام می‌جنگد و خواستار برابری حقوق دگرباشان با دیگر شهروندان جامعه می‌شود.

درضمن، انجلا دیویس چندین کتاب نیز نوشته است. او در یکی از آثارش به‌نام "زن، نژاد و طبقه" نقش مالکیت خصوصی و نظام سرمایه‌داری را بر وضعیت زندگی زن بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که زن پیش از مالکیت خصوصی از استقلال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و توان تولیدکنندگی بسیار بالایی برخوردار بوده است. به‌نظر او این نظام سرمایه‌داری نیست که زن را از خانه به میان جامعه آورده است، بلکه زن پیش از روی‌کارآمدن این نظام ستونی از جامعه را بر دوش داشته. برعکس، سرمایه‌داری با برداشتن مسولیت‌های کلیدی از دوش او و فروش کالاهایش به او، زن را به مصرف‌گرایی کشانده و از پی این رویداد شعارهای مردسالارانه‌ی «زن الگوی مصرف و ولخرجی است» در جامعه رواج یافته است.
او در بخش سیزده این کتاب می‌نویسد، "کارهای بی‌شماری که زیر چتر نام «خانه‌داری»، شستن، پختن، گردگیری، جاروکردن، خرید و بسیاری دیگر انجام می‌گیرد، بیش از سه هزار ساعت از وقت یک زن را در سال پر می‌کند. ناگفته نماند که این رقمِ تکان‌دهنده ساعت‌های بی‌پایان و حساب‌نشده‌ای را که مادران برای فرزندان‌شان صرف می‌کنند، دربرنمی‌گیرد. زیرا این کار از وظیفه‌های مادر است و کار به‌حساب نمی‌آید. ارزش جان‌کندن بی‌پایان او در خانه به‌ندرت از سوی افراد خانواده شناخته می‌شود و همه‌ی این زحمت‌هایی که می‌کشد، کمابیش ناپیداست؛ «هیچ‌کس متوجه هم نمی‌شود، مگر کار انجام‌نشده بماند. همه‌ی ما لباس‌های نشسته، رختخواب به‌هم ریخته را می‌بینیم، اما کف ساییده و براق خانه را نه.» ناپیدا، دمادم، بی‌پایان، فرسوده‌کننده، بی‌حاصل، بی‌هیچ‌گونه نوآوری از بهترین صفت‌هایی هستند که با سرشت کارهای خانه هماهنگی دارند.
البته روشن‌شدن و هوشیاری زن امروز از پی جنبش‌های گوناگون تعداد همسرانی را که بخشی از این بار خرکاری را از دوش زنان برمی‌دارند، افزایش داده و روز‌به‌روز به جمعیت این مردان افزوده می‌شود. برخی حتا به همان اندازه‌ی زن‌ها برای کار خانه وقت می‌گذارند. اما چه تعدادی از آن‌ها اندیشه‌شان را از این فرض که کار خانه وظیفه‌ی زن است، آزاد کرده‌اند؟ چه شماره‌ای از آن‌ها کارکردن در خانه را «کمک» به همسر یا شریک زندگی‌شان نمی‌دانند؟
اگر ممکن بود این تصور را که کار خانه مال زن است از بین ببریم و آن را بین زن و مرد یکسان تقسیم کنیم، آیا این راه حل خشنودکننده بود؟ شاید بیش‌تر زن‌ها پیدایش عصری با همسران همدل را گرامی می‌دارند و از این دگرگونی خوشحال‌اند، اما واقعیت این است که برداشتن تعلق جنسیت از کارهای خانه طبیعت سرکوبگر آن را تغییر نمی‌دهد. به‌نظر من هیچ زن و مردی نباید این همه از وقت عزیزشان را برای کاری صرف کنند که نه هیجان‌انگیز است و نه بارآور....
شاید روزی کار خانه به شکلی که امروز می‌شناسیم، به تاریخ بپیوندد، اما نگرش رایج جامعه نسبت به موقعیت همیشگی زن تصویری از او با جارو، تی زمین‌شوی و سطل، پیش‌بند و اجاق و دیگ و قابلمه باقی خواهد ماند. درست است که کار زن در هر دوره‌ای از تاریخ، روی‌هم‌رفته، به خانه مربوط می‌شود، بااین‌همه، در هیچ دوره‌ای کار زن در خانه مثل امروز نبوده است، زیرا مانند همه‌ی پدیده‌های اجتماعی، کار خانه نیز محصول دگرگون‌پذیر تاریخ بشر است. با پدید آمدن نظام‌های اقتصادی نو و از میان رفتن آن‌ها، گستره و چندوچون کار خانه نیز دستخوش دگردیسی‌های اساسی شده است."
به گفته‌ی فردریک انگلس در کتاب «منشا خانواده» نابرابری جنسی به شکلی که ما امروزه می‌شناسیم پیش از پدیدار شدن مالکیت خصوصی وجود نداشته است. در دوره‌ی آغازین تاریخ بشر تقسیم کار و تولید اقتصادی بر پایه‌ی جنس زن و مرد انجام نمی‌گرفت. در جامعه‌های نخستین مرد در ‌کار شکار حیوانات وحشی بود و زن سبزی و میوه‌های جنگلی را گردآوری می‌کرد. هر دو جنس از نظر اقتصادی وظیفه‌هایی را بر دوش داشتند که برای بقای جامعه از اهمیت برابر برخوردار بود. زیرا در آن زمان جامعه دراصل خانواده‌ای گسترده بود و نقش محوری زن در کارهای خانه به این معنا بود که زن عضو باارزش و محترم جامعه است.
انجلا دیویس در همان کتاب می‌نویسد: در سفری که در سال ١٩٧٣ به کشور تانزانیا داشتم، نقش محوری زن در خانه در جامعه‌های پیش‌سرمایه‌داری بر من روشن شد. در جاده‌ای خاکی و دورافتاده در این کشور، شش زن را دیدم که روی سرهای‌شان سقف خانه‌های‌شان را برای ساختن دهکده‌ای نو حمل می‌کردند. آن‌طور که فهمیدم در این جامعه زن همه‌ی کارهای خانه را به عهده دارد و حتا ساختن سقف خانه نیز وظیفه‌ی اوست. او در تولید و اقتصاد جامعه نقشی پایاپای با مردها بازی می‌کند... ولی در جامعه‌های سرمایه‌داری پیشرفته، خدماتی که زن خانه ارائه می‌دهد، کم‌تر نشانه‌ی بارزی از تولید دارد و روی‌هم‌رفته مرتبه‌ی اجتماعی زن را تا مرز خدمتکار همیشگی شوهرش پایین می‌کشد.
در تاریخ کوتاه آمریکا زن به‌عنوان خانه‌دار نه تولیدکننده، فقط کمی بیش از صدسال عمر دارد. حتا صد سال پیش زن در دوره‌ی اقتصاد کشاورزی پیش‌صنعتی پارچه تولید می‌کرد، جوراب و کلاه می‌بافت، نان می‌پخت، کره می‌زد، شمع می‌ساخت و صابون درست می‌کرد. گیاهان بیابانی را گرد می‌آورد و از آن‌ها دارو می‌ساخت. زنان نقش پزشک، پرستار و مامای خانواده و جامعه را ایفا می‌کردند...
با پیشرفت سرمایه‌داری صنعتی، شکاف بین نظام اقتصادی نو و اقتصاد خانگی بیش و بیش‌تر شد. جایگزینی محصولات کارخانه‌ای و همه‌گیر شدن انقلاب تولید که از پی نظام اقتصادی نو آمد دگرگونی بزرگی به همراه داشت. این انقلاب بین تولید خانگی و کارخانه‌ای جدایی ساختاری اساسی ایجاد کرد. زیرا تولید خانگی سود نداشت و کارگر خانگی در مقایسه با کارگر کارخانه که دستمزد می‌گرفت، ارزش پایین‌تری داشت.
محصول فرعی مهم دیگر این دگرگونی اقتصادی تولد «زن خانه‌دار» بود. زن از نظر ایدئولوژی نیز بازتعریف شد و سرپرستی کارهای بی‌ارزش خانه را به‌عهده گرفت...
ناگفته پیداست که «زن خانه‌دار» از شرایط اجتماعی بورژوازی و طبقه‌ی متوسط جامعه برخاست، اما درواقع ایدئولوژی سرمایه‌داری قرن نوزدهم بود که زن خانه و مادر را نمونه‌ی جهانی زنانگی معرفی کرد. از آن‌جا که تبلیغات همگانی پیشه‌ی زن‌ها را «خانه‌داری بی‌اجرومزد» وصف می‌کرد، زنان وادار شدند که برای دریافت دستمزد از خانه بیرون بیایند و کار کنند. آن‌جا بود که در میان دنیای اقتصادی مردانه «بیگانه» شمرده شدند. با بیرون آمدن از دنیای «طبیعی»‌شان بهای سنگینی پرداختند: ساعت‌های دراز کار، تحمل شرایط بد در محل کار و تن‌دادن به دستمزد بسیار پایین. (هنوز هم حتا در پیشرفته‌ترین کشورها، به زن، در برابر کار مساوی با مرد دستمزد کم‌تری داده می‌شود.) بهره‌کشی‌ای که از او می‌شد، حتا از میزان بهره‌کشی همکارهای مرد او شدیدتر بود و همین تبعیض جنسی منبع درآمد بی‌حساب نظام سرمایه‌داری شد...
زنان سیاه‌پوست نیز تا جایی که می‌توانستند کار می‌کردند. دلیری و استقلالی که زنان سیاه‌پوست به‌خاطرش گاه ستوده شده‌اند و اغلب نکوهیده بازتاب کار و تلاش سختی است که در بیرون خانه انجام داده‌اند. اما آن‌ها را نیز مانند خواهران سفیدپوست‌شان «زن خانه‌دار» نامیدند. آن‌ها هم پختند، شستند، تمیز کردند و از تعداد بی‌شماری بچه نگه‌داری کردند. اما به‌رغم زن‌های خانه‌دار سفیدپوست که آموختند برای امنیت مالی‌شان به همسران‌شان تکیه بزنند، هیچ‌کس از همسران و مادران سیاه‌پوست که بیش‌ترشان کارگر نیز بودند، پشتیبانی نکرد و کسی از آن‌ها نخواست که از وقت و انرژی‌شان فقط در کارهای خانه استفاده کنند. آن‌ها نیز چون زنان کارگر سفیدپوست که بار سنگین کار بیرون و خدمت به همسر و کودکان را بر دوش کشیدند، همیشه نیاز داشته و دارند که از این رنج طاقت‌فرسا رهایی یابند.

از نان و گل‌سرخ تا سپیده و رهایی

يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۷ مارس ۲۰۱۰




كانون نویسندگان ایران ۸ مارس- روز جهانی زن- را به تمامی زنان جهان، به‌ویژه زنان مبارز و سخت‌كوش ایرانی، شادباش می‌گوید و امیدوار است زنان و مردان آزاده‌‌ی این سرزمین از مبارزه با باورهای ریشه‌دار مردسالاری در درون خویش و در عرصه‌ی عمومی دست برندارند تا خواستِ آزادی و برابری به باوری همگانی تبدیل شود و راه رسیدن به جامعه‌یی رها از تبعیض و فشار و سركوب را هموار سازد.


۸ مارس سال ۱۸۵۷ زنان كارگر صنایع نساجی شهر نیویورك در اعتراض به شرایط غیرانسانی كار خود دست به راه‌پیمایی زدند. نصیب آن‌ زنان دردمندِ شجاع جز ضرب و شتم پلیس نبود، اما حركت قهرمانانه‌ی آنان نقطه‌ی عطفی شد، و در ۸ مارس ۱۹۰۸ بار دیگر پانزده‌هزار زن كارگر ازجان‌گذشته را در نیویورك با شعار «نان و گل‌سرخ» و درخواست شرایط انسانی كار و زندگی به شورش واداشت، تا خاطره‌ی این قهرمانی نیرویی شود كه در ۸ مارس ۱۹۱۷ هزاران زن گارگر معترض را به خیابان‌های سن‌پترزبورگ بكشاند و با پشتیبانی مردان كارگر آغاز انقلابی سرنوشت‌ساز را رقم زند؛ و این نیرو تا امروز ادامه یابد كه زنان و مردان آزاده در سراسر جهان 8 مارس را به پاس نخستین حركت متشكلِ زنانِ برابری‌خواه گرامی بدارند.

هرچند حكومت‌های خودكامه‌ هنوز گردهمایی‌های این روز را برنمی‌تابند، سوداگران می‌كوشند آن را با بسته‌بندی در زرورق جشن‌های پوشالی از محتوای واقعی خود تهی كنند، و زن‌ستیزی نهفته‌ی دیرپا هنوز بسیاری از مردمان را آگاه یا ناآگاه به نادیده انگاشتن آن وامی‌دارد، ۸ مارس همواره یادآور مبارزه‌ی دیرینه و پر فراز و نشیب زنان در پی حقوق انسانی خویش بوده است؛ و به گواه تاریخ، فریاد دادخواهی زنان نه‌تنها هرگز خاموش نشده كه از طلبِ عدالت اقتصادی و شعار نان و گل‌سرخ فراتر رفته و به خواستِ سپیده و رهایی رسیده است. امروز حتی در دورافتاده‌ترین نقاط جهان صداهای پنهان‌مانده و در گلو خفه‌شده‌ی زنان فریادی شده‌ كه حقوق شایسته‌ی انسانی، برابری‌ شغلی و آموزشی و سیاسی، حق تعیین سرنوشت خویش، آزادی انتخاب، اختیار پوشش و مراوده‌ی آزاد، و كنترلِ بدن خود را طلب می‌كند.

در سرزمین ما نیز از دیرباز آزاده‌زنانی زیسته‌اند كه نخواستند در چنبره‌ی ستم و تبعیض، از سر نومیدی، خود و زندگی خود را به آتش بسوزانند و تباه كنند. زنانی كه به جرم تسلیم نشدن به خودفریبی سنت‌های غلط تن به زندان و شكنجه و قتل و تجاوز دادند و بار «بدنامی» بر دوش كشیدند. زنانی كه نماد آزادگی شدند تا زنانی دیگر به احترام یاد و خاطره‌ی آن‌ها فریاد رهایی سر دهند. زنانی كه در سه دهه‌ی گذشته، جدا از قیدوبندها و تبعیض‌های عرفی و قومی و تعصبات خانوادگی، بیش از پیش فشار تهدید، اعدام و سنگسار را احساس كردند؛ بیش از پیش در چنگال قوانین نابرابر و ناعادلانه‌یی‌‌ دست و پا زدند كه آن‌ها را نه جنس دوم كه گاه هیچ ‌شمرد؛ زنانی كه دیده شدن چند تار موی‌شان به كابوسی جمعی بدل شد، و نظارت پلیسی بدن‌شان- از پلك چشم تا ساق پا- هر روز به آن‌ها یادآوری كرد كه جز شیء چیزی به شمار نمی‌آیند؛ اما، این همه را تاب آوردند و با وجود دردی كه در عمق جان خویش تجربه می‌كردند پایداری نشان دادند؛ در جست‌وجوی روزنه‌یی به روشنایی گام به گام پیش رفتند و آگاهی دادند، تا آن‌ جا كه درد مشترك خود را در پهنه‌یی گسترده فریاد زدند و با تحمل شكنجه و زندان و نثار بی‌هیاهوی جان خویش چشم جهانیان را خیره كردند. زنانی شجاع، جویای زندگی در جامعه‌یی آزاد و سربلند، كه با پیشگامی در افشای تجاوزجنسی در شكنجه‌گاه‌ها و سلول‌های تاریك نه‌تنها تابوی دیرینه‌ی پرده‌پوشی‌های مصلحتی را شكستند، كه پرده از چهره‌ی كریه و رفتار ددمنشانه‌ی ستم‌كاران برگرفتند.

كانون نویسندگان ایران ۸ مارس- روز جهانی زن- را به تمامی زنان جهان، به‌ویژه زنان مبارز و سخت‌كوش ایرانی، شادباش می‌گوید و امیدوار است زنان و مردان آزاده‌‌ی این سرزمین از مبارزه با باورهای ریشه‌دار مردسالاری در درون خویش و در عرصه‌ی عمومی دست برندارند تا خواستِ آزادی و برابری به باوری همگانی تبدیل شود و راه رسیدن به جامعه‌یی رها از تبعیض و فشار و سركوب را هموار سازد.

كانون نویسندگان ایران
۱۵ اسفند ۱۳۸۸

تشکیل دادگاه راسل دربارهء فلسطین

سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۲ مارس ۲۰۱۰
و حمایت جمعی از روشنفکران و نویسندگان ایرانی از آن


از اول تا سوم ماه مارس امسال، نخستین اجلاس دادگاه راسل دربارهء فلسطین در شهر بارسلون (اسپانیا) تشکیل می شود.
در سال گذشته، در 4 مارس 2009، در بروکسل اعلام شد که یک دادگاه راسل دربارهء فلسطین تأسیس شده است. هدف عبارت است از محاکمهء کسانی که در اسرائیل، مرتکب جنایات جنگی علیه مردم فلسطین، به ویژه در غزه شده اند. نمونه و سرمشق این دادگاه، دادگاهی ست به همین نام که در سال 1967 برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی، و ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی برای محاکمهء ایالات متحده به علت تجاوز و جنگ در ویتنام برپا کردند. هدف از دادگاه راسل دربارهء فلسطین احقاق حقوق فلسطینی ها برپایهء موازین حقوقی بین المللی ست، موازینی که می تواند پایهء هر گونه تلاش برای حل نزاع فلسطین ـ اسرائیل باشد؛ برپایی این دادگاه تأکید بر این مسأله است که نقض حقوق مردم فلسطین توسط اسرائیل و رنجی که فلسطینیان طی سالیان دراز برده اند اجرای قوانین مزبور را ضروری می سازد.
اجلاس بارسلون که از اول تا سوم مارس منعقد خواهد شد یک کمیتهء دادرسی تشکیل خواهد داد، متشکل از 9 شخصیت حقوقی جهانی که در قانون بین المللی مرجع به شمار می روند. برای مثال، مایرید کوریگان ماگویر برندهء نوبل 1976 از ایرلند شمالی، خوان تاپیا گوسمان قاضی شیلیایی، خانم ژیزل حلیمی وکیل دعاوی و سفیر اسبق فرانسه در یونسکو، خوزه آنتونیو قاضی اسپانیایی، خانم سینتیا ماک کینی سیاستمدار آمریکایی از حزب سبزها، رونه کاسریل نویسنده از آفریقای جنوبی،خانم آمیناتا ترائوره نویسنده و سیاستمدار از کشور آفریقایی مالی و ...
کمیتهء سازماندهی و تدارک عبارتند از: استفان هسل سفیر فرانسه و یکی از نویسندگان بیانیهء حقوق بشر و شهروند مصوب 1948، پی یر گالان سناتور سابق بلژیکی، فرانسوا ماسپرو نویسنده و ناشر سابق در فرانسه، مارسل فرانسیس کان شرکت کننده در دادگاه سابق راسل دربارهء ویتنام، کوستاگاوراس سینماگر، اریک کانتونا فوتبالیست سابق و بازیگر سینما، ایلان پاپه نویسنده و مورخ اسرائیلی، میشل ورشوفسکی مبارز صلح طلب اسرائیلی، ژان زیگلر جامعه شناس و نویسنده و نمایندهء مجلس در سویس...
کسان دیگری هم هستند که از نظر بین المللی مشهورند و از تشکیل دادگاه حمایت می کنند. تا کنون بیش از صد نفر از شخصیت های جهانی در این کمیته عضویت دارند مانند بطرس بطرس غالی دبیر کل اسبق ملل متحد، خانم دومینیک شومیلیه ژاندرو استاد حقوق بین المللی در پاریس، نوآم چامسکی اندیشمند و زبان شناس، احمد بن بلا نخستین رئیس جمهوری الجزایر، سوزان جرج شهروند آمریکایی ـ فرانسوی نویسنده و فعال مشهور آلترموندیالیست، ادواردو گالیانو نویسندهء اوروگوئه یی، خوزه ساراماگو برندهء نوبل ادبیات از پرتغال...
باید توجه داشت که این دادگاه جنبهء سمبلیک دارد که مصوباتش لازم الاجرا نیست، بگذریم که مصوبات دادگاه بین المللی لاهه هم که رسمی ست، اسرائیل حکم آن را در مورد غیر قانونی بودن «دیوار جداسازی» در فلسطین، به هیچ گرفته است. از آنجا که ارادهء سیاسی در غرب به ویژه در اروپا برای محاکمهء جنایتکاران جنگی وجود ندارد، دادگاه راسل دربارهء فلسطین کار خود را از بروکسل که مرکز اتحادیهء اروپا ست آغاز کرد. بدین منظور که مقامات دولتی اتحادیهء اروپا را از طریق فشار توده ای و شهروندی به انجام وظایفی که برای اجرای قوانین بین المللی دارند وادارد.
برای اطلاع بیشتر رک. به:
www.russelltribunalonpalestine.org

حمایت جمعی از روشنفکران و نویسندگان ایرانی
تشکیل دادگاه راسل دربارهء فلسطین
جناب آقای رئیس دادگاه راسل دربارهء فلسطین
اول مارس 2010
به مناسبت گشایش نخستین اجلاس بین المللی دادگاه راسل دربارهء فلسطین، علاقه مندیم صمیمانه ترین آرزوهای خود را برای موفقیت کامل و راستین شما در کارها و تصمیم هایتان تقدیم داریم.
بر اساس خواست شما مبنی بر بررسی و آشکار کردن «مسؤولیت ویژهء ایالات متحده آمریکا و اتحادیهء اروپا در طولانی شدن اعمال بی عدالتی نسبت به مردم فلسطین که از حقوق اساسی شان محروم هستند» این اجلاس دادگاه راسل توجه ویژهء خود را معطوف به «حالت مخاصمه» ای می کند که پیامد اشغال سرزمین های فلسطینی و نقض حقوق ابتدائی مردم فلسطین به دست اسرائیل است. سکوت شرم آور، بی عملی جانبدارانه یا بی ارادگی آگاهانهء جامعهء بین المللی باعث پیدایش و تداوم و طولانی شدن این «حالت مخاصمه» است که در نقض پیوستهء حقوق بشر و نفی دائمی مبانی حقوق بین المللی ریشه دارد و با نیروی سرکوبگر و مرگبار سلاح حمایت و «حراست» می شود. مردم فلسطین که محروم از حق تعیین سرنوشت خویش اند به مردمی بدل شده اند «محصور در دیوار» بدون حقوق و بدون سرپناه، «مشتی» انسان های شیئ شدهء متحرک، جان به در برده از نابودی، که در منطقه ای تهی از هرگونه حق، به حال خود رها شده، و محصور در سکوت کرکنندهء جامعهء بین المللی به سختی روزگار می گذرانند.
آقای رئیس،
در موقعیت کنونی، برپاییِ دادگاه راسل دربارهء فلسطین خود گامی مهم در راهی پرپیچ و خم و پر از کمینگاه است؛ گامی که شاید بتواند بر وضعیت سخت فاجعه بار و غیر انسانی مردم فلسطین نقطهء پایانی بگذارد. از اینجا ست که همه کسانی که در سراسر جهان، و نه تنها در خاور میانه، خواستار حل و فصل عادلانه و منصفانهء این حالت مخاصمه اند و تحقق صلحی عادلانه و پایدار را در این بخش از جهان، که از ۶۰ سال پیش تا کنون قربانی مخاصمات وجنگهای پیاپی بوده آرزو دارند، توصیه ها و نتیجه گیری های این دادگاه را با امید و علاقهء فراوان دنبال می کنند.
آقای رئیس
اجازه می خواهیم تا یک بار دیگر صمیمانه ترین آرزوهامان را برای کارهای نخستین اجلاس دادگاه راسل دربارهء فلسطین تجدید کنیم.

گروهی از روشنفکران و نویسندگان ایرانی در تبعید، پشتیبان دادگاه راسل دربارهء فلسطین:

داریوش آشوری، نویسنده،
ناصر پاکدامن، استاد سابق دانشگاه (تهران و پاریس)،
علی اصغر حاج سید جوادی، نویسنده، رئیس پیشین جامعهء حقوق بشر در ایران،
باقر مؤمنی، نویسنده، مورخ،
رضا مرزبان، روزنامه نگار،
محسن یلفانی، نویسنده، نمایشنامه نویس.

تراکت تبلیغاتی "کارزار تدارک جهانی دادگاه بین المللی
























تراکت تبلیغاتی "کارزار تدارک جهانی دادگاه بین المللی


(تریبونال) برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در زندان های رژیم جمهوری اسلامی" به مناسبت روز جهانی زن به سه زبان در زیر درج شده. به زودی زبان های آلمان و فرانسوی آن نیز آماده خواهد شد. چنانچه به محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت باور دارید، چنانچه می خواهید ماهیت رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی را در افکار عمومی جهانیان افشا و به دادخواهی خانواده ها به پیوندید، از تراکت ها در شهرها و کشورهای محل سکونت خود کپی رنگی بگیرید و در مراسم های روز زن توزیع کنید. آنها را به لیست آیمیل های خود بفرستید و از آن ها نیز بخواهید به نوبه خود آن را برای دیگران میل کنند.

هیئت هماهنگی کارزار