۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

بيهوده كاري 6 مقام ارشد و مرگ يك درياچه (+ سند و تصوير)




عصرايران - يك معاون رئيس جمهور ،‌ دو وزير و سه استاندار در تاريخ 27 مهر 87 ، گرد هم آمدند و براي نجات درياچه اروميه از خشك شدن ،‌تفاهم نامه بلند بالايي امضا كردند كه در زير تصويرش را مي بينيد:










همان طور كه در متن تفاهم نامه ملاحظه مي كنيد ،‌ امضا كنندگان اين تفاهم نامه به اهميت درياچه اروميه و وضعيت اسفناك آن وقوف كامل داشته اند و از اين رو تفاهم نامه اي براي نجات آن امضا كرده اند.
امضاكنندگان هم اعضاي چند "سازمان مردم نهاد" (NGO) بي اختيار نبوده اند بلكه معاون رئيس جمهور ،‌وزير نيرو و وزير كشاورزي به همراه استانداران وقت آذربايجان غربي ،‌آذربايجان شرقي و كردستان بوده اند. يعني مقامات ارشد كشوري ومنطقه اي تصميم گرفته بودند كاري براي درياچه درمعرض مرگ اروميه كنند.
اما از آنجا كه مرسوم است در ايران ،‌تصميمات و مصوبات ، روي كاغذ بمانند و كمتر به منصه ظهور برسند ،‌ از اين تفاهم نامه هم بخاري براي درياچه بلند نشد و نتيجتاً‌ درياچه اروميه به حال و روزي افتاد كه كارشناسان مي گويند :‌با ادامه اين وضعيت ،‌ بزرگترين درياچه كشور ،‌تا سه سال آينده كاملاً ‌از بين خواهد رفت.
راستي اگر اين مسوولان محترم تفاهم نامه فوق را امضاء نمي كردند ،‌چه اتفاقي بدتر از ايني كه رخ داده ،‌ به وقوع مي پيوست؟ و اساساً‌ حضرات براي چه دور هم جمع شده بودند؟ آيا بود و نبودشان و امضا و عدم امضايشان توفيري هم مي كند؟
آن بيانيه پرطمطراق را در بالا و اين عكس هاي تأسف انگيز از درياچه رو به موت اروميه را در زير ببينيد:









حالا بار ديگر خبر آمده كه مسوولان بسيار مدير و مدبر ،‌ 12 طرح براي نجات درياچه اروميه تصويب كرده اند تا قند در دل مردم آب شود كه "خدا را شكر ، اين پارك ملي نمي ميرد!" ؛ ‌اما اگر قرار بود با اين نشست و برخاست ها و مصوبات بدون پشتوانه اجرايي مشكلي حل شود ،‌درياچه دوست داشتني ايران ،‌هرگز به اين مصيبت دچار نمي شد.
مسوولان! مي خواهيد واقعاً‌ كاري كنيد (از جمله انتقال آب به درياچه) ،‌ بسم الله ؛ اين گوي و اين ميدان!
ولي اگر مردش نيستيد ،‌ اين قدر از مصوبه و تصميم و تفاهم نامه و اجلاس و همايش و جلسه و نشست حرف نزنيد و بگذاريد اين درياچه لا اقل بي منت شما بميرد.
يادش بخير !‌ ما ايراني ها چه درياچه زيبا و بانمكي داشتيم تا همين چند وقت پيش !
آيا بار ديگر آن شكوه و زيبايي از دست رفته باز خواهد گشت؟







آذر.دکترسامی از نخستين قربانيان قتل های زنجيره ای:قاتل «خودکشی» شد/مصاحبه


فرزانه بذرپور
نظام الدين قهاری:سامی مديری توانمند بود که دستهايی حذفش کردند
ساعت 30 :11 چهارشنبه دوم آذر سال 1367، شخصى به نام غلام همتي، در واپسين ساعات كار طبابت دكتر كاظم سامى وارد مطب وى شده و از همسر ايشان كه در روزهاى زوج مطابق معمول، به تنظيم اوقات و امور مطب مشغول بود، براساس وقت قبلى تقاضاى ملاقات با دكتر را مى كند.

در فاصله كوتاهى پس از راهنمايى وى به داخل مطب، با شنيدن فريادهاى دكتر سراسيمه از طبقه بالا (منزل) به پايين(مطب) مراجعه كرده و آن مرد را دشنه به دست و خون آلود دركنار فرق شكافته و پيكر غرق به خون دكتر مشاهده مى كند. قاتل كه تصور مى كرد، همسر ايشان منشى دكتر است از او مى پرسد: زن سامى كجاست؟ مى خواهم انتقام خلق كرد را از او بگيرم .

قتل دکتر کاظم سامی در پاييز سال 67 بعد از سالها هنوز در پرده ای از ابهام است. قتل فجيع اولين وزير بهداشت جمهوری اسلامی و بنيانگذار سازمان مسلمان و سوسياليست جاما، هيچ گاه مشخص نشد که چه انگيزه هايی داشته است و قاتل هم به طرز مشکوکی خودکشی کرد تا اسرار اين پرونده سياسی همچنان در پرده باشد. دکتر سامی از مبارزين دوران رژيم پهلوی بود که بعد از انقلاب نيز نقش موثری در شکل گيری حکومت نو پای جمهوری اسلامی داشت. او حتی در دوره اول انتخابات رياست جمهوری شرکت کرد و پس از ابوالحسن بينی صدر حائز بالاترين آرا شد. درباره سامی با نظام الدين قهاری دوست ديرين دکتر سامی و عضو شاخص جاما به گفتگو پرداخته ايم .



قتل مرحوم سامی از اولين قتلهای زنجيره ای در سالهای انتهايی دهه شصت بود ، قتل ايشان را يک قتل عادی جلوه دادند و قاتل هم خود کشی کرد ،آيا پس از دو دهه می شود در باره قتل دکتر سامی نظر و تحليلی داد؟



اين پرونده هنوز باز است و قتل خود قاتل هم مساله دار بود . به دليل اينکه قاتلی که خودش را دار زده بود، قبلا کشته شده بود ، قاتل هفت تير داشت و راحت تر می توانست خودش را بکشد تا اينکه داربزند و طناب پاره شود و دوباره گره بزند. قتل قاتل ايشان هم مساله دار است.



چه پيگيری قضايی از سوی خانواده مرحوم سامی انجام شده است ؟



خانواده دکتر در اين زمينه پيگيری نکردند و گفتند پيگيری را بی نتيجه می دانند و واگذار کردند به زمان و تاريخ . برای مراسم هم دوستان به طور ساده کاری می کنند.



نظر شما را می خواستيم درباره علت به قتل رسيدن دکتر سامی بدانيم ؟



قاتل بيمار و اخراجی بوده به جای خودش .اما در هر حال چون خود دستگاه قضايی هم پرونده را باز نگاه داشته ، انتظار داريم يک روزی همه قضايا فاش شود . تا مسائل روشن نشود ، نمی توان چيزی گفت. همه چيز محتمل است و نمی توان با احتمالات تحليلی ارائه داد. دکتر سامی مديريت بسيار لايقی داشت و بعد ها که جنگ تمام شده بود، می توانست در مديريت کشور کمک کند و نظرات خوبی داشت در اين زمينه و حتی از ايشان دعوت به همکاری شده بود .به نظر می رسد که دستانی می خواستند اين مدير قوی را حذف کنند.



نهضت آزادی بعد از قتل دکتر سامی بيانيه ای صادر کرد و عنوان کرد که اين قتل از نظر نهضت مشکوک است و حکومت را موثردر آن و اگر نگوييم مقصر دانست، نظر شما درباره اين تحليل نهضت چه بود ؟



در مورد اينکه حکومت مسوول امنيت کشور بوده درست است و اين بر عهده حاکميت است ، بنابراين اين مسووليت بر عهده حاکميت می افتد اما اگر بخواهيم مستقيم بگوييم نمی توانيم ثابت کنيم، ممکن است باشد يا نباشد.



فکر می کنيد بعد از دو دهه و اينکه پرونده به قول شما همچنان باز است آيا اميدی هست که رسيدگی مجددی از سوی دستگاه قضايی صورت بگيرد و حقايق اين قتل فاش شود؟



هميشه اميد هست که حقيقت ها کشف شود.من چون پزشک هستم با هيچ گونه قتلی نمی توانم موافق باشم .حتی اين اعتقاد را ندارم که درباره افردادی که دست به جنايت می زنند جنايت ديگری در باره آنها صورت بگيرد تا اعدام شوند. چون راههای متعددی برای تنبيه و تعليم است . به هر حال من عقبگرد را توصيه نمی کنم بايد به آينده نگاه کنيم و اينکه چه کنيم که ديگران بهتر و با اميد زندگی کنند.



نهضت جاما به دليل مخفی بودنش پيش از انقلاب و فضای بعد از انقلاب هيچ وقت نتوانست برداشتش از اسلام را شرح و تفصيلی بدهد آيا دکتر سامی هم مانند مرحوم نخشب خواهان قرائتی سوسياليستی از اسلام بود ؟



در سال 31 نهضت خداپرستان سوسياليست را مرحوم نخشب پايه گذاری کرده بود و نظرات سوسياليستی داشت که بر پايه توحيد و خداپرستی بود. ديدگاه دکتر سامی هم يک ديدگاه فلسفی بود و يک اخلاقيات و الهيات تلفيقی به حساب می آمد .اعتقاد داشت سوسياليست بدون داشتن مبدايی و اخلاقيات غير قابل اجرا خواهد بود. با وجودی که تصور می کنيم که سازمان جاما سازمان مهجوری بود ، اما ما دنبال اجرای شورايی بوديم و اينکه کارهار ا با شوراها انجام بدهيم .هر کس با ما ارتباط برقرار می کرد به آنها ياد می داديم خلاقيت و شورا و همکاری چيست . جاما سازمانی نبود که از بالا به آنها دستور بدهد.بحث اين بود که خود اعضا بايد کار کنند و مشکلات را برطرف کنند. به همين دليل وقتی انقلاب اتفاق افتاد. خوشبختانه در قانون اساسی اصل شوراها گنجانده شد. و چون اسم شوراها در قانون اساسی رفت و تز ما که درمان و آموزش بايد رايگان باشد تا حدی هم اجرا شد. خودمان را ناموفق نمی دانيم برخلاف بسياری از سازمانها که دستور از بالا داشتند. يک نوع دموکراسی شورايی در سازمان داشتيم و بعلاوه ايجاد خلاقيت و ابتکار در کسانی که با ما تماس داشتند . شوراها در کشور اجرا شد و تا حدودی هم موفق بود. به قول نلسون ماندلا شرايط آنچنان سخت است که نبايد انتظار داشت که تنها مديريت بالا کار کند .



دکتر سامی در اولين دوره انتخابات رياست جمهوری بعد از بنی صدر بالاترين آرا را در ميان نامزدهای سرشناسی مثل فروهر و قطب زاده و حسن حبيبی داشت، دليل اين اقبال عمومی به دکتر سامی چه بود؟



با کانديداتوری آقای سامی و امکانات مالی محدودی که داشتيم موفقيت خودمان را حتمی نمی دانستيم . دکتر سامی به اين دليل کانديدا شد که دموکراسی شوراها را داخل مردم ببرد . به همين دليل در شهرهای کوچک مثل بانه و جا هايی که اين شوراها را درک کرده بودند، آرايی بالا داشتند.



به هرحال فکر می کنيد دليل اين اقبال مردمی نسبت به آقای سامی با توجه به حضور کانديداهای سرشناس رقيب چه بود ؟



عمده قضيه اين شوراها بود ، به هر حال ايشان خداپرستی بود که نحوه اجرای سوسياليسم و دموکراسی را با اجرای شوراها می دانست و می خواست اين فرهنگ را با جنبشی مردمی جا بيندازد. البته ما نسبت به ديگر کانديداها هم نظر نا مساعدی نداشتم . فضای باز و آزادی بود و همه فعاليت می کردند و نقطه نظرات خودشان را می گفتند.



آقای قهاری وقتی در سال شصت مجاهدين وارد فاز مسلحانه شدند، نظر دکتر سامی و جاما در اينباره چه بود؟



اختلاف ما با مجاهدين از آنجا آغاز شد که ما گفتيم به قانون اساسی رای خواهيم داد و آنها رای ندادند. ورود به فاز مسلحانه از نظر ما مطرود بود چون که جمهوری اسلامی و ملت ايران مورد حمله عراق بود و همه در حال جنگ بودند. بنا براين هر کس به حکومت و مردم اعلان جنگ بدهد با دشمن است . اشتباهی که مجاهدين کردند، باعث سقوط و شکست سازمان شد.



دکتر سامی اولين وزير بهداشت جمهوری اسلامی بود ، اختلاف ايشان با مرحوم بازرگان چه بود و چرا ايشان استعفا داد؟



اختلافات در مورد بودجه ها بود و اينکه ايشان نمی توانست کار کند و به دکتر سامی رسانده بودند که نظر موافقی درباره شما وجود ندارد . ايشان هم استعفايشان را به آيت الله خمينی داد، چون از ايشان حکم گرفته بود.



شما به عنوان عضو برجسته جاما مهمترين هدف سازمان خودتان رابرای مردم ايران چه می دانيد؟



ما سعی می کنيم با نيروهای ملی مذهبی همکاری و همفکری کنيم و راهکارهايی برای آينده داشته باشم . من آينده را خوب می بينم جنبشی در ايران به وجود آمد و نشان داد که اين ملت زنده است و می خواهد پيشرفت کند . من اميد زيادی به آينده دارم .



در حال حاضر بسياری از احزاب و سازمانهای سياسی ممنوع الفعاليت شدند يا خودشان اعلام توقف کردند. آيا جاما امکان فعاليت دارد ؟



ما دنبال عضو گيری و اينها نيستيم بلکه به دنبال انجمن ها و ان جی او ها و حمايت از کارهای گروهی هستيم . در اين موارد در حد توانمان فعاليتهايی انجام می دهيم و به سهم خودمان گوشه کنار کارها را می گيريم . حمايت از افراد بی سرپرست و کودکان خيابانی می کنيم و در حوزه محيط زيست کارهايی می کنيم . اينکه فقط تئوری بافی کنيم به جايی نمی رسيم . ما يک سازمان فرهنگي، اجتماعی هستيم و فرم فعاليتمان شورايی است. احزاب در دنيا متکی به انجمن ها و سنديکاها هستند اما در ايران هنوز اين اتفاق نيفتاده است. به همين دليل احزاب متوقف می شوند. اگر متکی به هزاران اتحاديه و انجمن باشند متوقف نمی شوند. ما اشکالات اين طوری داريم، بنابراين از اول به دنبال يک حزب سازمانی وسيع و داشتن عده زيادی هوادار نبوديم و به کيفيت کار و ارزش کار فکر می کنيم .