۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه



پیام اصلی و فراموش شده طائب در مورد خوزستان
حسن داعی
 
اظهارات آخوند مهدی طائب دراینمورد که اهمیت سوریه برای رژیم از خوزستان بیشتر است، با واکنش گسترده هموطنان در داخل و خارج از کشور مواجه شده است. اما به اعتقاد من، نکته بسیار مهمی در اظهارات طائب وجود دارد که باندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است.
طائب که در جمع بسیج دانشجوی سخنرانی میکرد گفت: "دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم می‌توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم."
ترجمه ساده اظهارات وی این است که رژیم سوریه پایه اصلی سیاست های منطقه ای رژیم است که نام "محور مقاومت" برآن نهاده و حزب الله پایه دیگر این محور است. این سیاست منطقه ای که تحت پوشش مبارزه با صهیونیسم و آمریکا شکل گرفته است با حیات و بقای حکومت رابطه ای ارگانیک و بنیادین دارد.
یعنی، نقشی که "محور مقاومت" در ادامه حیات رژیم بازی میکند، از خوزستان نفت خیز نیز مهمتر است. تلاش رژیم برای دستیابی به بمب اتم نیز در راستای همین استراتژی یعنی حفظ "محور مقاومت" و هژمونی در منطقه است. بنابراین، برنامه هسته ای رژیم، تلاش برای دستیابی به بمب اتم، استفاده از حزب الله در اشاعه تروریسم در اروپا، خاورمیانه و سراسر جهان، کشتار مردم سوریه، دخالت در عراق و کنترل این کشور، دخالت در یمن، بحرین و عربستان، راه اندازی جنگ صلیبی با اسرائیل، همه و همه شاهرگ های حیاتی رژیم میباشند.
بنابراین، به همان میزان که این سیاست های منطقه ای و هسته ای با بقای رژیم گره خورده اند، به همان اندازه نیز با سرنوشت تک تک ما ایرانیان نیز پیوند دارند و مبارزه با این سیاست ها، بخشی جدائی ناپذیر از مبارزه با حکومت است.
در طرف مقابل، کسانی که سیاست های رژیم برای تسلط بر منطقه و در رأس آن تلاش رژیم برای دستیابی به بمب اتم را دعوای بین اسرائیل و رژیم معرفی میکنند و با گرفتن ژست ضد امپریالیستی، بجای مقابله با برنامه هسته ای رژیم و صدور تروریسم، گریبان آمریکا و جامعه بین المللی را میگیرند، این افراد و سازمانها، به سیاست های ضد ایرانی رژیم مشروعیت میدهند و بطور آشکار کمک رسان این رژیم قرون وسطائی هستند.
نتیجه گیری دیگری که میتوان از اظهارات طائب گرفت این است که آن دسته از کسانی که در سی سال گذشته در این نظام شغل و مسئولیتی داشته و به سیاست های منطقه ای رژیم و برنامه هسته ای اش کمک کرده اند، به مصالح ملت ایران خیانت کرده اند. آندسته از مسئولان رژیم که از چرخه قدرت به بیرون پرتاب شده و اکنون به خارج از کشور آمده اند اگر در ادعای میهن پرستی و دموکراسی خواهی و مبارزه با این حکومت صادق اند، باید در اولین گام به افشای سیاست های ضد ایرانی مزبور یعنی صدور تروریسم در منطقه، کمک به حزب الله و بشار اسد و برنامه هسته ای بپردازند.
اصلاح طلبان حکومتی که نقش اساسی در بنیانگذاری این سیاست ها داشته اند، مسئولیتی دو چندان در این زمینه دارند. در غیر اینصورت، ملت ایران نه تنها گذشته خیانت بار آنان را نمی بخشد، بلکه سکوت کنونی آنرا خیانت بارتر تلقی خواهد کرد.

گزارش پنتاگون در باره وزارت اطلاعات و همکاری تریتا پارسی و نایاک با مأموران رژیم


گزارش پنتاگون در باره وزارت اطلاعات و همکاری تریتا پارسی و نایاک با مأموران رژیم
حسن داعی
 
هفته گذشته، گزارش مشترک پنتاگون و چند آژانس دیگر دولت آمریکا در باره وزارت اطلاعات رژیم ایران منتشر شد. در این گزارش، وزارت اطلاعات یکی از بزرگترین و فعال ترین سرویس های اطلاعاتی جهان معرفی شده و ضمن بررسی فعالیت های برون مرزی این وزارتخانه، شیوه های یارگیری و نفوذ در میان اپوزیسیون و جاسوسی در میان آنها نیز مورد بررسی قرار گرفته است. این گزارش 64 صفحه ای در نشریات انگلیسی و فارسی انعکاس وسیعی یافته و نسخه کامل آن به زبان انگلیسی در این آدرس قرار دارد.
دراین گزارش، تصاویر مسعود خدابنده و همسرش آن سینگلتون چاپ شده و نامبردگان بعنوان جاسوسان وزارت اطلاعات معرفی گردیده و نحوه همکاری آنان با رژیم و فعالیت های آنان علیه مجاهدین خلق مورد بررسی قرار گرفته است (صفحه 27 و 28). در این گزارش همچنین وبسایت های ایران اینترلینک، ایران دیده بان و هابیلیان بعنوان سایت های وابسته به وزارت اطلاعات معرفی شده اند. (صفحه 41)
 
همکاری سازمان نایاک با ماموران وزارت اطلاعات
در سال 2007، پس از چاپ مقالات من در مورد لابی نایاک در آمریکا، وبسایت رسمی مسعود خدابنده یعنی ایران اینترلینک، مقاله ای به قلم یکی از همکاران وزات اطلاعاتی خود بنام محمد حسن سبحانی منتشر کرد و من را وابسته به سازمان مجاهدین، تروریست، جنگ طلب و نوکر این و آن خواند. این مقاله مورد استفاده نایاک قرار گرفت تا در کارزار وسیعی که علیه من و دیگر منتقدان خود براه انداخته بود مورد استفاده قرار گیرد. دهها وبسایت وابسته به گروههای مثلا صلح طلب و چپگرای آمریکائی نیز با تکیه به مقاله ایران اینترلینک، با حمله شخصی و دروغ سازی علیه من، به دفاع از نایاک برخاسته و این سازمان را پرچمدار صلح و مخالفان نایاک را جنگ طلبان و نوکران اسرائیل خواندند. ناگفته نماند که صلح طلبان دروغین وطنی مثل رضا فانی یزدی (توده ای) یا محمد سهمیمی نیز سهم قابل توجهی در اشاعه دروغپراکنی های نایاک و ماموران وزارات اطلاعت بر علیه من و دیگر منتقدان نایاک داشته اند.
در سال 2008، سازمان نایاک از من به دادگاه فدرال واشنگتن شکایت کرد تا با خرد کردن من زیر بار مخارج دادگاه و شکست نهائی، مرا به درس عبرتی برای دیگر منتقدان نایاک تبدیل کند. این دادگاه که چهار سال و نیم بطول کشید با شکست نایاک و تریتا پارسی پایان یافت و نامبردگان بدلیل دروغگوئی و تقلب به جریمه مالی سنگینی محکوم شدند.
از همان آغاز دادگاه، سازمان نایاک با استفاده از نوشته های باند خدابنده و آن سینگلتون، مرا وابسته به سازمان مجاهدین معرفی کرد و با این استدلال که مجاهدین خواهان جنگ با ایران هستند واز آنجائی که سازمان نایاک طرفدار صلح است بنابراین، حسن داعی از طرف مجاهدین مأمور شده تا نایاک را بدنام کرده و از صحنه سیاسی حذف نماید تا بدین ترتیب زمینه حمله به ایران فراهم شود!!
وکلای من با شخصیت های حقوق بشری و سیاسی شناخته شده انگلستان تماس گرفتند و همگی آنان بر ارتباط خدابنده، سینگلتون با وزارت اطلاعات رژیم تکیه داشتند. شهادت نامه این شخصیت های انگلیسی جزو اسناد دادگاه فدرال و بخشی از دفاعیات من است.
در جریان دادگاه معلوم شد که در سال 2008، تریتا پارسی یک جلسه سخنرانی در کنگره آمریکا برای خدابنده و سینگلتون ترتیب داده بود و بلیط مسافرت آنان نیز پرداخت شده بود اما وزارت امنیت آمریکا مداخله کرد و مانع ورود این دو مأمور وزارت اطلاعات به هواپیمائی شد که از لندن به واشنگتن می آمد.
از طرف دیگر، ایمیل های بابک طالبی نفر شماره دوم نایاک نشان داد که محمد حسن سبحانی با نایاک رابطه داشت و کارزار دروغ علیه من را با هماهنگی یکدیگر به پیش میبردند.
 
لابی مشترک سازمان نایاک و ماموران وزارت اطلاعات با حمایت وزارت خارجه آمریکا
همکاری نایاک با خدابنده و سبحانی و مأموران وزارت اطلاعت بسیار فراتر و گسترده تر از تلاش آنان برای بدنام کردن من بود. از سال 2008 و پایان گرفتن ریاست جمهوری جرج بوش، دو پرونده بسیار مهم یعنی آینده عراق و پرونده هسته ای رژیم ایران روی میز وزارت خارجه آمریکا و در نهایت رئیس جمهور بعدی این کشور قرار گرفت.
آمریکا بدنبال خروج آرام و بدون دردسر از عراق بود و کمپانی های بزرگ نفتی نیز به آرامش سیاسی برای بهره برداری از میادین نفت و گاز این کشور نیاز داشتند. فاکتور اصلی در آرام سازی عراق نیز رژیم ایران و سپاه قدس بود. از اینرو، تعامل با رژیم ایران در دستور کار وزارت خارجه آمریکا قرار گرفت.  حل مسئله هسته ای و پیدا کردن راههای سازش با رژیم ایران نیز مشکل دیگر دولت آمریکا بود. برای حل این مسئله نیز، تفاهم با رژیم مورد نیاز بود. بنابراین، حل دو مشکل اصلی آمریکا یعنی عراق و پرونده هسته ای از تفاهم با رژیم میگذشت.
از اوائل سال 2008، پیدا کردن راههای دوستی و ارائه ژست های حسن نیت به جمهوری اسلامی در دستور کار وزارت خارجه آمریکا قرار گرفت. مذاکرات پنهان با نمایندگان رژیم در اروپا شروع شد که هاشمی ثمره از طرف احمدی نژاد و علی باقری معاون سعید جلیلی در این مذاکرات شرکت داشتند. تریتا پارسی دلال اصلی این مذاکرات بود.
در مذاکرات آشکار و پنهان، رژیم ایران خواهان بستن قرار گاه اشرف در عراق و اخراج مجاهدین از این کشور بود. این، اولین شرط رژیم برای آرام سازی عراق و فراهم نمودن خروج بدون دردسر آمریکا از این کشور بود. اما بستن قرار گاه اشرف و اخراج مجاهدین از عراق با توجه به آنکه دولت آمریکا به ساکنان قرار گاه اشرف تضمین کتبی برای حفظ جان آنان داده بود، کار ساده و بی هزینه ای نبود.
از سال 2008، سازمان نایاک و باند خدابنده یک لابی مشترک برای بدنام کردن مجاهدین در افکار عمومی آمریکا و آماده سازی برخورد با آنان را شروع کردند. سازمان نایاک در لابی خود در کنگره نیز، بستن قرار گاه اشرف را شرط اصلی دوستی با رژیم ایران و سازش هسته ای عنوان میکرد. وزارت خارجه آمریکا پشتیبان اصلی نایاک در این دوره بود تا ژست های حسن نیت لازم به رژیم ایران ارائه شود. جلسه سخنرانی که تریتا پارسی برای خدابنده در کنگره ترتیب داد بخشی از این کارزار بود که با دخالت برخی از نمایندگان و در نهایت وزارت امنیت آمریکا انجام نشد.
دولت نوری المالکی نیز که با حمایت مستقیم رژیم ایران و همچنین تأیید دولت اوباما بر سر کار آمد، با احساس نظر مثبت آمریکا برای برخورد با مجاهدین، به قرار گاه اشرف حمله کرد و نزدیک به 37 نفر از ساکنان را به قتل رساند. من در گزارش کوتاهی که در این زمینه تهیه کردم، بخشی از اسناد لابی مشترک نایاک و خدابنده با حمایت وزارت خارجه آمریکا برای زمینه سازی بستن قرارگاه اشرف و برخورد با مجاهدین را در اختیار هموطنان قرار داده ام و در فرصت های بعدی، بخش های دیگری از این اسناد را منتشر خواهم کرد.
گزارش کنونی پنتاگون نشان میدهد که سرویس های اطلاعاتی آمریکا از رابطه خدابنده با رژیم ایران بخوی آگاهی داشته و همکاری تریتا پارسی با آنان را نیز زیر نظر داشته اند. حمایت وزارت خارجه آمریکا از لابی نایاک در کنگره برای یافتن راه های حسن نیت با رژیم ایران بخوبی نشان میدهد که لابی مماشات در آمریکا، دست وزارت اطلاعات رژیم و عوامل آنرا تا چه میزان بازگذاشته و به آنان میدان داده است

دست آورد های ۳۵ سال حکومت ننگين