۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

بر اثر ضرب و شتم ماموران، ۶ روز در کمای مطلق بودم نامه رمضان احمد کمال به احمد شهید به همراه امضای ۲۲ زندانی سیاسی

بر اثر ضرب و شتم ماموران، ۶ روز در کمای مطلق بودم
جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ تهران 

نامه رمضان احمد کمال به احمد شهید به همراه امضای ۲۲ زندانی سیاسی


«رمضان احمد کمال»، اهل کوبانی در کردستان سوریه است و هم‌اکنون در ششمین سال از حبس خود در زندان رجایی شهر کرج است. او در شهادتنامه‌ای گفته که به دلیل ضرب و شتم شدید ماموران زندان، ۶ روز در کمای مطلق بوده است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، این زندانی سیاسی کُرد در بخشی از این نامه نوشته است: «از طریق ضرباتی که به وسیله‌ی باتوم و لگد زدن به ناحیه‌ی سرم که متعاقب آن دچار خونریزی شدید از گوش و بینی شدم که هنوز آثار آن باقی مانده و به فاصله‌ی آن ۶ روز در حالت کمای مطلق بودم و در مقابل پیگیری هم‌بندیانم از زندان مقامات زندان نه تنها منکر این اتفاق شده‌اند؛ بلکه ادعا کردند که کما رفتن اینجانب به دلیل مسمومیت دارویی بوده است و هرگونه ضرب و شتمی را انکار کرده‌اند. در حالی که آثار آن ضرب و شتم در حال حاضر نیز باقی مانده است.»

«رمضان احمد کمال»، زندانی سیاسی کُرد اهل شهر کوبانی سوریه پیش تر در ۱۱ دی‌ماه ۱۳۹۴، پس از اعلام قبلی از سوی مسوولین جهت درمان و اعزام به بیمارستان در پی ضرب و شتم از سوی زندانبانان بیهوش و به کما رفت.

او در پنج‌شنبه ۲۴ دی‌ماه، از سوی مسوولین به بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بازگردانده شد.

این زندانی سیاسی پیش‌تر در ۲۱ شهریورماه ۱۳۹۴، در اعتراض به شرایط بد جسمی و درد بیش از حد در دست و پا، حاصله از ضرب و شتم و اصابت گلوله به هنگام بازداشت و عدم رسیدگی مسوولین جهت اعزام او به مراکز درمانی دست به اعتصاب غذا زد و در ۲۶ شهریورماه ۱۳۹۴، به علت عفونت دست جهت عمل جراحی به بیمارستان منتقل و به اعتصاب غذای خود پایان داد.

او پس از عمل جراحی دست و خارج کردن پلاتین از دست جمعه شب مورخ ۲۷ شهریور ماه ۱۳۹۴ به بند بند ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی شهرکرج باز گردانده شد.

«رمضان احمد کمال» در بهار ١٣٨٧، در اطراف شهر ماکو از سوی نیروهای سپاه پاسداران پس از مورد هدف قرار گرفتن گلوله و زخمی شدن بازداشت شد.

در زمان بازداشت «رمضان احمد کمال» به دست نیروهای سپاه پاسداران، با وجود اصابت چندین گلوله به دست و پایش، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نیروهای سپاه با ماشین مسافتی طولانی وی را بر روی زمین کشیده‌اند.

این زندانی سیاسی از سوی دادگاه انقلاب شهر خوی، به اتهام «عضویت در حزب کارگران کردستان» (پ ک ک)، به اعدام محکوم شد که پس از اعتراض او، پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد و این دیوان نیز حکم اعدام صادره را نقض کرده و ۱۰ سال زندان همراه با تبعید به زندان قزوین در طول دوران حبس را برای این زندانی سیاسی صادر کرد.

این زندانی سیاسی از زمان بازداشت تا به امروز، در زندان‌های ماکو، قزوین، اوین و زندان رجایی‌شهر کرج، دوران حبس خود را گذرانیده است. وی همچنین به دلیل حکم صادره، در این مدت نتوانسته با خانواده خود ملاقات و یا تماس داشته باشد.

وضعیت سلامتی او در این مدت به حدی رو به وخامت گذشته، که دست راست او به دلیل اصابت چندین گلوله، به حالت نیمه فلج درآمده است و حتی پیش‌تر نیز در زمان بازداشت در بازداشتگاه حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران در شهر ارومیه، زخم‌های او دچار کرم‌زدگی می‌شود.

متن کامل شهادتنامه این زندانی به همراه امضای ۲۲ زندانی سیاسی محبوس در رجایی شهر کرج، در اختیار کمپین قرار گرفته که در پی می‌خوانید.

گزارشگر ویژه سازمان ملل جناب آقای دکتر احمد شهید

با سلام؛

این نامه را خطاب به شما می‌نویسم که شاید صدای خسته و رنج‌کشیده‌ام را بتوانم از طریق شما به گوش تمامی نهادهای حقوق بشری و آزادی‌خواهان دنیا برسانم.

من رمضان احمد، اهل کوبانی در کردستان سوریه هستم که در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۳۸۷، در نزدیکی شهر ماکو در کردستان ایران، توسط نیروهای اطلاعات آن منطقه، به اتهام عضویت PKK دستگیر شدم که در هنگام دستگیری مورد اصابت پنج گلوله از ناحیه‌ی شکم، دست و پا قرار گرفتم. و تا به امروز در زندان‌های زیادی محبوس بوده‌ام (ماکو، قزوین، ارومیه، اوین و رجایی شهر). در این مدت با مشکلات زیادی مواجه شده‌ام از جمله معالجه‌ی دستم که تا به امروز تقریبا فلج شده است.

در طول این ۸ سال زندانم دو بار دستم را معالجه کرده‌اند در داخل خود زندان که نتیجه‌اش فلج شدن آن بوده است. نزدیک به یک سال پیش برای مداوای دستم که رنج زیادی از آن کشیده‌ام و می‌کشم، در زندان قزوین دست به اعتصاب غذا زدم که دادستان قزوین دستور معالجه‌ی دوباره من را صادر کرد. و در نتیجه به زندان رجایی شهر که قبلا در آنجا عمل شده بودم منتقل شدم. ولی باز به دلیل عدم معالجه و کمبود امکانات لازم در زندان باعث بدتر شدن دستم شده است که با پیگیری‌های فراوان چند روز پیش توانستم صدور مجوز به بیمارستان خصوصی را از دادستان دریافت کنم.

در نهایت در تاریخ ۱۱ دی‌ماه ۱۳۹۴، نوبت بیمارستان فرارسید و هنگام رفتن در داخل خود زندان با ضرب و شتم وحشیانه و غیرانسانی مامورین و مسوولین زندان رجایی شهر مواجه شدم. از طریق ضرباتی که به وسیله‌ی باتوم و لگد زدن به ناحیه‌ی سرم که متعاقب آن دچار خونریزی شدید از گوش و بینی شدم که هنوز آثار آن باقی مانده و به فاصله‌ی آن ۶ روز در حالت کمای مطلق بودم و در مقابل پیگیری هم‌بندیانم از زندان مقامات زندان نه تنها منکر این اتفاق شده‌اند؛ بلکه ادعا کردند که کما رفتن اینجانب به دلیل مسمومیت دارویی بوده است و هرگونه ضرب و شتمی را انکار کرده‌اند. در حالی که آثار آن ضرب و شتم در حال حاضر نیز باقی مانده است.

لذا با توجه به ماموریت جنابعالی وظیفه‌ی خود دانستم که این اعمال ضد انسانی را که قبل از این در چند مورد با دیگر زندانیان سیاسی اتفاق افتاده است را به اطلاع جنابعالی برسانم. و اعلان می‌دارم در صورت بروز هرگونه اتفاق ناخوشایندی برای اینجانب تمام مسوولیت آن متوجه مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بوده و پیشاپیش از جنابعالی و دیگر نهادهای بین‌المللی نه تنها درخواست رسیدگی به پرونده خود را دارم بلکه در صورت پیش آمدن هرگونه اتفاقی در آینده نیز اعلان جرم می‌کنم.

ضمنا تنی چند از هم‌بندیان و زندانیان سیاسی سالن ۱۲ زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج) که با امضای این نامه مفاد آن را تایید و تصدیق می‌نمایند عبارتند از؛

۱- سعید ماسوری

۲- سعید شیرزاد

۳- زانیار مرادی

۴- صالح کهندل

۵- لطیف حسنی

۶- لقمان مرادی

۷- شاهین ذوقی تبار

۸- رضا اکبری

۹- خالد حردانی

۱۰- کریم معروف عزیز

۱۱- پیروز منصوری

۱۲- باتیر شاه محمداف

۱۳- امیر قاضیانی

۱۴- فرید آزموده

۱۵- حمزه سواری

۱۶- بهزاد ترحمی

۱۷- وحید اصغری

۱۸- پیمان عارفی

۱۹- ابوالقاسم فولادوند

۲۰- مسعود عرب چوبدار

۲۱- هوشنگ رضایی

۲۲- ایرج حاتمی

روزنامه‌نگار در قفس،از مانا نیستانی
23 décembre 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

Affaire idéologique ? Non, gigantesque dossier économique. L’Ukraine, brûlot russo-allemand avant 1914, où le Reich finançait déjà le mouvement « autonomiste », fut un des enjeux majeurs de la Première Guerre mondiale : « L’Ukraine indépendante devait être une succursale économique et politique de l’Allemagne ».



À défaut de la prospérité, définitivement évanouie, promise en 1950 par les auxiliaires des classes dirigeantes, la concentration-fusion des capitaux garantit-elle, cette fois-ci, la paix générale qu’ont brisée les deux précédentes étapes de la « crise générale de l’impérialisme » (Lénine) ?

« Les interdépendances […] très fortes entre les économies » d’aujourd’hui vont-elles, à la différence de 1914 et 1939, assurer l’éternelle paix « européenne » vantée par la propagande ? Les guerres périphériques, ininterrompues depuis la décennie 1990, sont dirigées par l’impérialisme américain dominant en quête de « repartage ».

Menées ou non avec les alliés-rivaux, elles sont caractérisées par de rudes affrontements (1). Ces conflits ravagent certes prioritairement la « périphérie » impériale, mais ils n’épargnent plus le « centre » impérialiste, avec la cassure, par les armes, de la Yougoslavie et celle qui, à l’heure où s’achève ce livre (mars 1914), se dessine en Ukraine.
Affaire idéologique ? Non, gigantesque dossier économique. L’Ukraine, brûlot russo-allemand avant 1914, où le Reich finançait déjà le mouvement « autonomiste », fut un des enjeux majeurs de la Première Guerre mondiale : « L’Ukraine indépendante devait être une succursale économique et politique de l’Allemagne ».

La perspective de piller ce trésor, en taillant en pièces l’empire russe, puis l’URSS, fit, dans l’entre-deux-guerres, s’entre-déchirer tous les impérialismes, l’américain compris.

L’écrivain polonais d’extrême droite, mais (cas rarissime) non aveuglé par la russophobie, Roman Dmowski, écrivit en 1930, à propos de « la question ukrainienne » :

« L’Ukraine indépendante serait un État où domineraient les influences allemandes » ; « Arracher cette Ukraine de la Russie serait lui arracher les dents ; on se protégerait ainsi de sa concurrence et on la condamnerait au rôle de consommateur éternel des produits d’une industrie étrangère ». Son analyse frappe par son actualité et nous ramène à l’analyse de Lénine (2).

L’objectif fut un enjeu majeur de la Deuxième Guerre mondiale, aussi peu idéologique qu’avant 1933, malgré le tapage de l’ère hitlérienne. Il le demeure à l’heure des prétendues « révolutions » colorées où les impérialismes allemand et américain se disputent ce gros morceau.

Notes :

1) - Michel Collon, Poker menteur. Les grandes puissances, la Yougoslavie et les prochaines guerres, Bruxelles, EPO, 1998, ses travaux suivants et son site http://www.michelcollon.info/.
2) - Chap. « La question ukrainienne » de son livre L’avenir de la Pologne, traduction annexée à lettre 396 de Jules Laroche, Varsovie, 24 août 1930, URSS 1918-40, 678, MAE, origine des citations du paragraphe. Fischer, Buts de guerre, et Lacroix-Riz, Vatican, passim.

Source : Aux origines du carcan européen, 1900-1960. La France sous influence allemande et américaine, Paris, Delga-Le temps des cerises, 2014, p. 181-183