۱۳۹۵ مهر ۲۲, پنجشنبه

  محرم


تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر



تصویر
تصویر
تصویر


تصویر

تصویر

عزاداری دهه اول محرم در مشهد. (باشگاه خبرنگاران/ محسن رحیمی عنبران)

تصویر
تصویر


آئین مشعل گردانی عراقی‌های مقیم قم. (باشگاه خبرنگاران/ محمدرضا جباری)
تصویر
تصویر


عزاداری هیات انگلیسی زبانان مقیم تهران. (ایرنا/ مهدی جعفری)
تصویر
تصویر
تصویر


مراسم گرامیداشت سردار شهید حسین همدانی. (ایرنا/ امین جلالی)
تصویر
تصویر

ی)
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر


عزاداری کودکان در ایام محرم. (ایلنا/ مهدی نصیری)
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر



تصویر
تصویر



تصویر
تصویر
تصویر
روز جهانی کودکان دختر
مهناز قزلو


 
 
1.1 میلیارد دختربچه، بخش بزرگی از یک نسل جهانی است که آینده را شکل خواهند داد، هر چند هدف متعالی از دستیابی به برابری جنسیتی در راستای اهداف توسعه پایدار همچنان با حجم گسترده ای از محرومیت ها و تبعیض ها مواجه است که روزانه بر دختران در همه جای دنیا تحمیل می شوند.
 
سازمان ملل متحد از سال 2011 روز یازدهم اکتبر را روز جهانی کودکان دختر نامگذاری کرده تا حقوق دختران و تبعیض ها و نابرابری هایی که این برش جمعیتی را مورد هدف قرار داده، در اولویت و راه حل یابی قرار گیرد. نابرابری های اقتصادی، آموزشی، نیازهای جسمی و روانی دختران، تغذیه، بهداشت، تحصیل و بی شمار از این دست، ضرورت تلاش در جهت رفع تبعیض جنسیتی علیه دختربچه ها را بیش از پیش مطرح می کند. 
کاهش شرایط فقر، خشونت و عقب افتادگی و دیگر تبعات تبعیض، مستلزم سرمایه گذاری مادی و معنوی در تامین حقوق دختران خردسال برای بهره مند بودن از آموزش و بهداشت و دیگر خدمات اجتماعی جامعه ی انسانی است. 
 
در عین حال سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده دختربچه ها نیازهای ویژه ای دارند که ضروری است بمنظور سیاست گذاری، برنامه ریزی و ارائه خدمات بطور موثر هر چه سریعتر اقدام شود. 
موضوع روز بین‌المللی کودکان دختر، بطور خاص، تسریع روند از قوه به فعل درآمدن توانایی ها و ایجاد زمینه مساعد برای توسعه، رشد و ارتقا شرایط زیست، و کاهش شکاف، خلا و کمبودهای ناشی از انواع تبعیض های سیستماتیک علیه دختران خردسال است. 
سرمایه گذاری بر حوزه ی سلامت، ایمنی، آموزش، تحصیل و حقوق انسانی دختران چه در زمان صلح و یا بحران، جامعه ی بشری را در راستای دستیابی به ایده آل ها و رویاهایش برای ساختن زندگی بهتر یاری خواهد رساند.
 
این در حالی ست که در ایران ازدواج های اجباری، خشونت خانوادگی، قتل های ناموسی، ناقص سازی جنسی، عرف و سنت های زن ستیز، محرومیت از تحصیل، قوانین نابرابر و ناعادلانه، ممنوعیت سقط جنین، عدم حق طلاق، پدیده هایی همچون؛ کودکان مطلقه، کودک-همسری، کودک-مادر و کودک بیوه، کودکان کار، قوانین نابرابر و ناعادلانه، کار اجباری در خانه، سو تغذیه، مرکزگرایی و تبعات ناشی از آن بعنوان مصادیق تبعیض علیه دختران خردسال بوضوح مشهود است. 
 
انجمن حمایت از حقوق کودک طی انتشار گزارشی، خبر از وجود 36 هزار دختربچه ی مطلقه می دهد. ثریا عزیزپناه، عضو هیئت رئیسه این انجمن آمار ازدواج کودکان در تهران را در مرز هشدار می داند هر چند سیستان و بلوچستان را در این زمینه در رتبه اول اعلام می کند.  
 
فرشید یزدانی، مشاور و دبیر شورای عالی برنامه ریزی راهبردی سازمان تأمین اجتماعی با اشاره به ازدواج دختران 10 تا 14 ساله اعلام می کند: "آمار بیست هزار نفری ازدواج دختران از 10 تا 14 ساله در سال 93 به بیش از  40هزار تن رسیده است. در همین حال نسبت طلاق کودکان به ازدواج آنها در یک دهه اخیر دو برابر شده است. 
 
فعالان حقوق کودک و کارشناسان اجتماعی، علل اصلی ازدواج کودکان را در نابرابری‌های جنسیتی، سنت های فرهنگی و فقر می دانند. مریم قربانی روانشناس معتقد است؛ ازدواج زودهنگان دختران، آنها را در معرض خشونت های جنسی، فیزیکی و روانی قرار می دهد. 
 
در حالی که کنوانسیون حقوق کودک، سن کودکی را تا 18 سال مشخص کرده، سن قانونی ازدواج در ایران براساس ماده 1041 قانونی مدنی، برای دختران بالای 13 سال تعیین شده و در عین حال عقد نکاح زیر سن قانونی با اجازه والدین مجاز خواهد بود. 
 
بسیار از فعالان عرصه حقوق زنان و کودکان معتقدند در ایران حقوق کودکان دختر بطور سیستماتیک نقض می شود و مجوزهای اجرایی آن بر پایه رویکرد قضایی جمهوری اسلامی اخذ می شود. 
نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی، رسانه ها و امر آموزش و تحصیل را نیز به عنوان سوژه و ابژه، هدف قرار داده اند تا بواسطه ی آن آموزه های زن ستیزانه مبتنی بر نظام پدرسالاری را به افکار عمومی جامعه القا کنند.
 
در قوانین جمهوری اسلامی، حد بلوغ شرعی، آغازگر دوران مسئولیت جزایی است. به موجب تبصره ١ ماده ١٢١٠ قانون مدنی، اصلاحی ١٣٧٠ شمسی: "سن بلوغ در دختر نه سال تمام قمری است و این به معنی است که کودکان در قلمرو مسئولیت جزایی قرار دارند. 
 
به موجب ماده ٤٩ قانون مجازات اسلامی؛ "اطفال در صورت ارتکاب جرم مبرا از مسئولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالاقتضا کانون اصلاح و تربیت اطفال می باشد."
تبصره ١ ذیل ماده قانونی فوق تصریح می کند:"منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد."
 
به عبارت دیگر دختران خردسال از نه سالگی به بعد طفل شناخته نمی شوند و در صورت ارتکاب جرم تحت پیگرد قرار می گیرند و به حکم دادگاه های عمومی - موضوع قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب١٣٧٣ شمسی - مانند بزرگسالان مجازات می شوند. در نتیجه آنها در قلمروی وسیع مسئولیت جزایی محکوم به تحمل مجازات ها و تنبیهات بدنی مندرج در قانون مجازات اسلامی خواهند شد.
 
از سویی دیگر، علی خامنه ای جایگاه زنان را تنها در قاب خانواده بعنوان همسر و مادر معرفی می کند و دفاع از حقوق زنان را صرفن در قالب احکام شریعت  می شناسد. 
 
از سویی دیگر احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد نیز معتقد است زنان بی حجاب و بدحجاب پیاده نظام دشمن هستند و پلیس باید با زنان بی حجاب و بدحجاب به عنوان پیاده نظام دشمن برخورد کند.
دولت ایران و مقام های مسوول جمهوری اسلامی هیچ گونه آمار و برنامه ای در راستای بهبود وضعیت دختران خردسال ندارند بنابراین در بودجه بندی سالانه، رقمی برای کودکان دختر تخصیص داده نشده است.
 
این در حالی ست که تنها با تمرکز بر تحلیل داده های معتبر و یافته های مستند در حوزه ی مسائل مختص به کودکان دختر و تفکیک جنسیتی است که می توان در درک فرصت ها و چالش هایی که دختربچه ها با آن مواجه اند در جهت شناسایی و پیگیری پیشرفت به سوی حل مشکلات مبرم گام برداشت. 
 
۱۱ اکتبر ۲۰۱۶
پرت و پلاها و روده درازیهای قاسم سلیمانی و دیگران در سالگرد جنگ و گذشتن از کنار مصائب مردم
ایرج شكری


در چند روزی که رژیم به مناسبت سالگرد حمله صدام حسین به ایران و آغاز جنگ مراسمی به عنوان «هفته دفاع مقدس» برگزار می کند، فرماندهان سپاه فرصت بیشتری می یابند تا روده دارزیهایی در مورد «ایثارهای رزمندگان اسلام» وهمقطاران خود بکنند و با خرمردرندی و روش همیشگی تحریف حقایق، بازهم به روایت لخواه خود از آنچه در ایام جنگ گذشته بپردازند. از این گذشته روایتهای انحصار طلبانه اینان چنان است  که گویی اینها (سپاه و بسیجی های تحت امر اینان) تنها حاضر در جبهه بوده اند و تمام کارها و حضورشان قهرمانانه و لبریز از «معنویت» و همه پیروزی بزرگ بوده است و خلاصه عرصه هایی را چه به لحاظ احولات روحی و چه دستاوردهای نظامی در نوردیده اند که در هیچ جای تاریخ سابقه نداشته است مگر نمونه هایی معدودی از جنگهایی که پیامبر در آن حضور داشته است. تحریف و مبالغه ها چنان است چندی پیش و همزمان با «هفته دفاع مقدس » رفسنجانی در یکی از برنامه دیدارهایش با اشاره به محدویتهای رژیم و فشارهای بین المللی که در زمان جنگ روی رژیم بوده یاد آور شد «این روزها هم کسانی که می خواهند از جنگ حرف بزنند چیزهای دیگری برای خودشان می بافند و می خواهند تحویل تاریخ بدهند و حقیقت را نمی گویند ولی خُب میلیونها شاهد مثل شماها هست و نمی گذارند این حقیقت گم بشود...»
  در این یادداشت قصد به پرداختن به تضاد ارتش با خود محوربینی های سپاه و نارضایی ارتشیان ازتحریق حقایق جنک نیست، اما این اشاره را مناسب می دانم که سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش  در همین روزهای «هفته دفاع مقدس» امسال، بازهم این ادعا را که ارتش در زمان شروع جنگ آمادگی نداشت را به شدت رد کرده و یاد آور شده است:« نیروی هوایی ارتش در دومین روز از آغاز رسمی جنگ با 140 فروند هواپیما مناطقی از کشور متجاوز را مورد حمله قرار داد؛ آیا آماده کردن این تعداد هواپیما در یک روز امکان پذیر است؟ پس چه جور می‌توان گفت که ارتش در روزهای نخستین جنگ آماده نبوده است. نیروی دریایی در سال اول جنگ چنان درسی به دشمن داد که تا پایان جنگ جرات ابراز وجود از آن گرفته شد. پدافند به گونه‌ای استقرار پیدا کرد که کار برای نیروی هوایی دشمن دشوار شد. این‌ها همه نشان از توانمندی یگان‌های ارتش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران در روزهای نخستین جنگ است. »(دفاع پرس 5 مهر).او در اول مهر سال 92 هم مشابه همین حرفها را در رد اتهاماتی از این نوع را که همه از سوی سپاه و محافل وصل به آن صادر می شود، رد کرد که در سایت خبر گزاری ایسنا با تیتر «انتقاد سرتیپ پور دستان از تهمت زنی به ارتش» درج شد.
در زمینه این گونه اتهامات، روشنگری صریح و شجاعانه سرتیپ مقصودی (از فرماندهان باز نشسته ارتش) در یک برنامه تلویزیونی شاید صریح ترین پاسخی است که به اتهامات ناکارآمدی ارتش در آغاز جنگ یا آنچه سرتیپ مقصودی آن را «کیفر خواست سی ساله» نامید، داده شده است. https://www.youtube.com/watch?v=zGfpGaSGcok
خود ستایی فرماندهان سپاه
خود ستایی های مکتبی فرماندهان سپاه، در سالگرد شروع جنگ، بیشتر در پوشش شرح شرایط دشوار و شق القمر کردن اینان در عملیات جنگی و شرح حال این یا آن پاسدار صورت می گیرد. اینان هرگز نپذیرفته اند که خطایی در ارزیابی و طراحی عملیات داشت اند، حتی فرمانده  کنونی ستاد کل نیروهای مسلح رژیم سرلشکر پاسدار باقری، قبل از گماشته شدن به این پست زمانی که معاون ستاد کل نیروهای مسلح بود در گفتگویی در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» در اوائل مهر ماه 93 مدعی شد که با تجربه و اطلاعات کنونی هم اگر قرار بود عملیات انجام شده در جنگ را طراحی کنند،«حتی یک واو هم نمی شود به آنها اضافه کرد». اینها اینقدر پر رو وقیح اند و آن قدر افکار عمومی و فهم مردم برایشان مفاهیمی توخالی است که بدون هیچ شرم و حیایی هر ادعای که دلشان بخواهد می کنند. اما برای درک میزان دانش و صلاحیت اینان برای در دست گرفتن سرنوشت جنگ و طراحی عملیات، کافیست به یاد بیاوریم که محسن رضایی- « محسن آقا»- در 10 خرداد 1365در مصاحبه یی می گفت: «  ... رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند، تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بردشمن صهیونیستی غلبه کنیم...» این «نابغه نظامی» سپاه خمینی در ادامه ادعاهای بلاهت بارش، گفت افغانستان و قسمتی از پاکستان و عراق و قسمت های از شوروی همه به ایران تعلق داشته اما در دویست سال گذشته به دلیل «تا به آخر نرفتن از ما گرفتند ولی این بار رهبری و ملت مثل گذشته نیست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت به جبهه اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این بار بایستی همه به جبهه بروند خواهران ما پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشان را در جنگ مشخص کرده باشند.»(گاهشمار ماهنامه شورا – شماره 20 و 21 خرداد و تیر 1365ص118). اما می دانیم که همین نابغه  تاکتیک و استراتژی نظامی، دوسال بعد در نامه ای به امامش لیست بلندی از تسلیحات مدرن(که تولید سلاح اتمی و لیزی هم در آن گنجانده شده بود) فرستاد و در آن تاکید کرده بود که «تا 5 سال پیروزی نداریم» و «ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم »*، خمینی هم معنی این حرف را درست فهمید. یعنی با آن در وضعی که تاکید شده بود تا 5 سال هیچ پیروزی در کار نیست و حتی با تهیه لیست یاد شده تازه ممکن است بعد از 5 سال «عملیات آفندی»(حمله) صورت بگیرد، و با توجه به این که «بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس» را هم از ضرورت های پیشبرد جنگ در برابر عراق دانسته بود، خمینی حتی بدون ارتباط با «عالم وحی» می توانست بفهمد که باید خیلی نفهم باشد که معنی و مغز این نامه را نفمهد. اوفهمیده بود که از پاسداران عاشق شهادتش در برابر صدام کاری ساخته نیست و با توجه به شکست های بزرگ پی در پی از فروردین 67، ادامه جنگ می تواند سبب فروپاشی رژیمش بشود. به خاطر همین «جام زهر» را در اواخر ماه اول تابستان همانسال (27 تیر) نوشید و تن به آتش بس با کفر داد. این همان خمینی بود که در پیام طولانی اش (نزدیک به 12هزار کلمه) به زائران کعبه و به مراسم حج در مرداد 1366، که لبریز از خود بزرگ بینی بود و رسالتی «پیامبر گونه» در جنگ با «کفر» - که صدام حسین را نماد آن می دانست- برای خود قائل شده بود، تاکید کرده بود«امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است.» اما اینان با پر رویی باز هم دست از تحریف حقایق بر نمی دارند و عربده پیروزی در جنگ 8 ساله می کشند و همچنان به دنبال جنگ افروزی تازه ای هستند تا احساس مهم بودن و در بازی قدرت ها حضور داشتن بکنند.
برای این مردم ستیزان آزادی کُش، مصائب مردم اصلا اهمیتی ندارد. سلیمانی در یاد آوری و بیان خاطراتی از این پاسدار و آن بسیجی دوران جنگ، بغض گلویش را می گیرد و در عوالم دیگری فرو می رود، او جنگ را «گنج» و ارزش و منزلت آن را مثل «حج» و «عرفات» می داند. https://www.youtube.com/watch?v=tx7p6uqp18I
(احساساتی شدن سلیمانی در دقیقه پانزده ویدئو در لینک بالا در دقایق پیش از آن هم در جایی بغض کرده است)
به راستی اگر جنگ نبود اینها بابت چه چیزی می توانستند از مردم طلبکار بشوند و اصلا حالا امثال سلیمانی و جعفری و آن سرتیپ پاسدارالدنگی که دستور تخریب تندیس آریوبرزن در یاسوج را صادر کرد، چه کاره بودند
طبیعی است اینان با این بینش و تفکر و با این عوالم از مردم و از زمین وزمان طلبکار باشند و در آرزوی جنگهای دیگر؛ چنان که در عربده کشی های « انقلابی»  و بیانیه صادر کردن هاشان در مورد رویدادهای داخلی بعضی کشورهای جنوب خلیج فارس پیداست. ولی با این همه احساساتی بودن و اشک ریختن با یاد آوری خاطرات مربوط به جبهه و جنگ، به یقین می شود گفت که اگر سلیمانی یا سایر سرکوبگران آخوند و پاسدار، شنیده و خوانده باشند که سن فحشا و روسپیگری بنا بر آمار رسمی ارگانهای مربوطه (سازمان بهزستی) تا دوازده سالگی پایین آمده است و 11 درصد از روسپیان تهران با اطلاع و اجازه همسران خود به این کار مبادرت می کنند ( از کاهش سن فحشا تا روسپیگری زنان متاهل  ) ، نه متآثر شده و نه اندکی به مفهوم و علت و عامل مسبب فاحشگی دختر بچه ای دردوازده سالگی یا یک زن با اجازه شوهرش  فکر کرده و نه اشکی برای آنها ریخته اند و نه هیچوقت به این فکر کرده اند که در رژیمی که از آغاز تآسیس و برقرای اش، همه امور به دست آخوند و آیت الله و پاسدارانِ و ولایتمداران نمازخوانِ «مؤمن و مسلمان» اداره شده، چه شده که چنین وضعی پیدا شده است. برعکس به یقین می توان گفت که «مؤمن های منزّه»ی چون او، آن روسپیان نوجوان را که از قربانیان این سیستم منحوسِ سرکوبگر مذهبی هستند، گناهکارانی می دانند که سزاوار شلاق و سنگسارند.
روز شنبه هفده مهر خبرگزاری ایلنا مصاحبه ای داشت با معاون ستاد برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی؛ که در آن او ضمن اشاره به مساله فقر یاد آور شده بود که اخیرا زباله گردی توسط زنان، به دلیل فقر افرایش یافته است. این زباله گردی ها برای یافتن آذوقه صورت می گیرد. آیا واقعا در بین فرماندهان سپاه که دائم دست سافتن به پیروزی هایی برای «اسلام» را نعره می زنند، اصلا چنین مسائلی ارزش فکر کردن دارد؟ 
یادبودهایی با تحریق حقایق و اهداف انحصارطلبانه
هدف این یاد بودها و بزرگداشت های انحصار طلبانه، «شهید پروری» و طلبکاری از مردم ایران به خاطر کشته هایی است که خود اینها با ادامه خیانتبار و جنایتکارانه جنگی که بعد از آزادی خرمشهر دیگر باید به آن پایان داده می شد، روی دست مردم این کشور گذاشتند. جنگی که بنابر آمار رسمی بیش از 33 هزار دانش آموز و سه هزار دانشجو و بیش از 48 هزار ارتشی و 16 هزار از مردم عادی در بین آن 190 هزار کشته آمار رسمی بودند.آن جنگ نزدیک به نیم میلیون زخمی و معلول هم داشت. اما اینان در یادبودها و بزرگداشتهای مربوط به جنگ به تحریف حقایق برای انحصاری طلبی در امر «شهید دادن» و بر مبنای آن از مردم طلبکار شدن، می پردازند. «هفته دفاع مقدس» که مناسبتش آغاز جنگ است و نه پایان جنگ، تحریفی در خود دارد. به این دلیل که باید به مناسبت پایان جنگ یادواره و مراسمی برپا کرد نه آغاز آن با ویژه اینان که ادعای پایان پیروزمندانه آن را هم می کنند. اما در واقعیت امر و انگونه که اتفاق افتاد چون پایان جنگ با زهر خوردن امام اینان و کوتاه آمدن در برابر «کفر» همراه بود، برای حمله عراق به ایران هفته یاد بود می گیرند و تحریف بزرگتر این که قهرمانی های آن روزهای آغاز جنگ که مربوط به ارتش به ویژه نیروی هوایی با عملیات برق آسا و شگفت انگیزش و کمی بعد نیروی دریایی با عملیات مروارید است، نادیده گرفته می شود.
آنچه در این یاد بودهای «دفاع مقدس»  دیده نمی شود، مصائبی است که مردم به ویژه مردم مناطق و شهرهایی که در غرب و جنوب غربی کشور در زیر آتش جنگ تحمل کردند، آنهایی که خانه و کاشانه خود و عزیزان خود را در یورش نیروهای عراقی و  در اثر بمباران ها و موشک بارانها و گلوله بارانها ازدست دادند. مصائب مردم زندگی در اردوگاهها و در چادرها با کمترین امکانات در فصل تابستان و در گرمای طاقت فرسای مناطق جنوبی کشور حتی با پایان جنگ هم چند سال ادامه داشت و نمونه هایی از شکایتهای مردم گاه در روزنامه ها دیده می شد. اکنون 28 سال بعد از پایان جنگ، در حالی که رژیم صدها میلیارد تومان در طرحهای مربوط به «عتبات عالیات» در عراق خرج می کند، و سپاه پاسداران دست باز برای خرج کردن بی حساب کتاب در کارهای نمایشی و تولیدات نمایشی از اساس غیر حرفه ای و مسخره، مثل آن مانور تسخیر ناو هواپیما بر آمریکا و یا آن « شناور تندرو برد بلند بالگردبر»** دارد، گزارشها و خبرهایی گاه در سایتهای داخل کشور از اوضاع شهری مثل خرمشهر که در کانون آتش جنگ قرار داشت و مدتی در اشغال عراق بود و مردمش دربه در شدند و کار وزندگی و خانه کاشانه خود را از دست دادند، دیده می شود که حکایت از بی توجهی گردانندگان رژیم به وضع آن شهر و مردم آن به ویژه به مساله بیکاری و فقر دارد. از آخرین نمونه های این گزارشها در بخش ساعت صفر سایت تابناک آمده بود که قسمت مربوط به خرمشهر، ضمیمه همین مقاله در وبلاگ نگارنده (درفش) است.   
ادامه آن جنگ به مدت هفت سال بعد از آزادی خرمشهر، جنگ خیانتبار خمینی و دستیاران آن روزش بود با شعارها و اهدافی که مطلقا نه میهنی بود و نه خواست مردم ایران. دستیارانی که بیشترشان اکنون هم سکان امور را در دست دارند و در این میان خامنه ای و  پاسداران مردم ستیز و ضد ایرانی خط و اهداف همان روزها را دنبال می کنند. خمینی جنگ را جنگ اسلام و کفر، جنگ حق علیه باطل و «موهبتی» اعلام کرد، و اینها هم همان را تکرار می کردند و بر آن تاکید داشتند.  حالا پاسدارانی امثال سلیمانی و سلامی و یحیی رحیم صفوی و فدوی در همان هپروت امام ملعونشان سیر می کنند و مهملاتی از همان نوع را غرغره می کنند و مثل خمینی پلید در راه تحقق اهداف مهمل و خود بزرگ بینی ابلهانه شان دارایی مردم ایران را بباد می هند و دنبال جنگ افروزی در اینجا و آنجا برای گسترش «اسلام» و «پیروزی ملتهای مسلمان» هستند. ملتهای مسلمانی که اصلا اینها را قبول ندارند و برای مثال حتی به اعتراض علیه فیلم پرخرجی که اینان در مورد پیامبر اسلام ساخته بودند برخاستند ویا آن چند دولت مثل سودان و کومور و جیبوتی که رژیم در آنجاها پول هم خرج کرده بود و «پرداختهایی» کرده بود، با قطع رابطه عربستان با رژیم، رابطه خود را با رژیم قطع کردند.
******************
توضیح محسن رضایی در مورد نامه یی که به خمینی نوشته بود در برنامه سطرهای ناخوانده که لینک آن ویدئو کامل آن برنامه در زیر آمده است.

** - مسخرگی و غیر حرفه بودن آن مانور مربوط به تسخیر ناو هواپیما بر که تازه قرار بود ماکت ساخته شده برای آن که به اندازه نزدیک به اصل شناور مورد نظر بود، غرق شود که نشد، در این بود که در جنگهای دریایی طرفین رزمناوها و شناورهای یکدیگر را با توپ ها و موشکهای مستقر در شناورهای خود یا از طریق بمباران هوایی یا توسط زیردریایی ها هدف قرار می دهند تا غرق کنند. حال اگر در صحنه طرف غالبی بود که با کشتیهای جنگی اش در صحنه حضور داشت، صبر می کند که نفرات کشتی در حال غرق دشمن برای نجات خود به دریا بریزند بعد قاعدتا باید سعی کند آنها را اسیر بگیرد ولی اگر نخواست هدف قرار دادن آنها چه در قایق نجات باشند چه در آب کاری ندارد. حتی ممکن است نفرات کشتی در حال غرق دشمن اگر امداد رسانی از نیروهای خودشان  در اطراف شان نبود به حال خودشان رها شوند تا غرق شوند.
مسخرگی این شناور تندرویی بالگرد بری که نیروی دریایی سپاه اخیرا رو نمایی کرد در این است که بالگرد بر که گفته شده است «برد آن ده هزار کیلومتر است»، تنها یک بالگرد حمل می کند و بالگردی هم که نشان داده شد کوچک بود که معلوم نبود جنگی است یا  نه. از این گذشته، دو سوالی که مطرح است این است که اولا این بالگرد بر با آن یک بالگرد می خواهد در فاصله هزاران کیلومتری از سواحل خود چکار بکند؟ ثانیا با سکو و سطح کوچکی برای استقرار آن بالگرد در آن شناور تندرو با برد دهزار کیلومتری وجود داشت، اصلا آن هلیکوپیتر قادر خواهد بود در آبهای متلاطم اقیانوس ها بعد از بلند شدن دوباره روی سکوی محل استقرارش بنشیند؟(مراسم مربوطه را در لینک زیر ببینید)
 به نظر من این نمایش و ساختن این وسیله که گفته شد می تواند صد نفر نیرو حمل کند، تنها در رقابت نیروی دریایی سپاه با نیروی دریایی ارتش که با فرماندهی دریادار حبیب الله سیّاری گسترش و فعالیت چشمگیری داشته و ناوگروههای نیروی دریایی در ماموریت های دوردست و در دیدار با واحد های نیروی دریایی کشورهایی هستند که با رژیم رابطه خوبی دارند، می تواند معنی داشته باشد. خامنه ای خلیج فارس را حوضه ماموریت نیروی دریایی سپاه  قرارداده و دریای عمان را که به اقیانوسها راه دارد به نیروی دریایی ارتش سپرده است. حالا ساختن شناوری با برد ده هزار کیلومتر، و با یک «نو آوری» که نیروی دریایی ارتش ندارد، یعنی «تندرو» بودن شناور و «بالگرد بر» بودن آن، تنها وسیله ای برای اعلام اراده و تصمیم فرماندهان سپاه، برای خروج از محدوده ای است که خامنه ای برایشان تعیین کرده بود.
------------------------------ 
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵   -۸ اکتبر ۲۰۱۶

پرت و پلاها و روده درازیهای قاسم سلیمانی و دیگران در سالگرد جنگ و گذشتن از کنار مصائب مردم
ایرج شکری
در چند روزی که رژیم به مناسبت سالگرد حمله صدام حسین به ایران و آغاز جنگ مراسمی به عنوان «هفته دفاع مقدس» برگزار می کند، فرماندهان سپاه فرصت بیشتری می یابند تا روده دارزیهایی در مورد «ایثارهای رزمندگان اسلام» وهمقطاران خود بکنند و با خرمردرندی و روش همیشگی تحریف حقایق، بازهم به روایت لخواه خود از آنچه در ایام جنگ گذشته بپردازند. از این گذشته روایتهای انحصار طلبانه اینان چنان است  که گویی اینها (سپاه و بسیجی های تحت امر اینان) تنها حاضر در جبهه بوده اند و تمام کارها و حضورشان قهرمانانه و لبریز از «معنویت» و همه پیروزی بزرگ بوده است و خلاصه عرصه هایی را چه به لحاظ احولات روحی و چه دستاوردهای نظامی در نوردیده اند که در هیچ جای تاریخ سابقه نداشته است مگر نمونه هایی معدودی از جنگهایی که پیامبر در آن حضور داشته است. تحریف و مبالغه ها چنان است چندی پیش و همزمان با «هفته دفاع مقدس » رفسنجانی در یکی از برنامه دیدارهایش با اشاره به محدویتهای رژیم و فشارهای بین المللی که در زمان جنگ روی رژیم بوده یاد آور شد «این روزها هم کسانی که می خواهند از جنگ حرف بزنند چیزهای دیگری برای خودشان می بافند و می خواهند تحویل تاریخ بدهند و حقیقت را نمی گویند ولی خُب میلیونها شاهد مثل شماها هست و نمی گذارند این حقیقت گم بشود...»
  در این یادداشت قصد به پرداختن به تضاد ارتش با خود محوربینی های سپاه و نارضایی ارتشیان ازتحریق حقایق جنک نیست، اما این اشاره را مناسب می دانم که سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش  در همین روزهای «هفته دفاع مقدس» امسال، بازهم این ادعا را که ارتش در زمان شروع جنگ آمادگی نداشت را به شدت رد کرده و یاد آور شده است:« نیروی هوایی ارتش در دومین روز از آغاز رسمی جنگ با 140 فروند هواپیما مناطقی از کشور متجاوز را مورد حمله قرار داد؛ آیا آماده کردن این تعداد هواپیما در یک روز امکان پذیر است؟ پس چه جور می‌توان گفت که ارتش در روزهای نخستین جنگ آماده نبوده است. نیروی دریایی در سال اول جنگ چنان درسی به دشمن داد که تا پایان جنگ جرات ابراز وجود از آن گرفته شد. پدافند به گونه‌ای استقرار پیدا کرد که کار برای نیروی هوایی دشمن دشوار شد. این‌ها همه نشان از توانمندی یگان‌های ارتش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران در روزهای نخستین جنگ است. »(دفاع پرس 5 مهر).او در اول مهر سال 92 هم مشابه همین حرفها را در رد اتهاماتی از این نوع را که همه از سوی سپاه و محافل وصل به آن صادر می شود، رد کرد که در سایت خبر گزاری ایسنا با تیتر «انتقاد سرتیپ پور دستان از تهمت زنی به ارتش» درج شد.
در زمینه این گونه اتهامات، روشنگری صریح و شجاعانه سرتیپ مقصودی (از فرماندهان باز نشسته ارتش) در یک برنامه تلویزیونی شاید صریح ترین پاسخی است که به اتهامات ناکارآمدی ارتش در آغاز جنگ یا آنچه سرتیپ مقصودی آن را «کیفر خواست سی ساله» نامید، داده شده است. https://www.youtube.com/watch?v=zGfpGaSGcok
خود ستایی فرماندهان سپاه
خود ستایی های مکتبی فرماندهان سپاه، در سالگرد شروع جنگ، بیشتر در پوشش شرح شرایط دشوار و شق القمر کردن اینان در عملیات جنگی و شرح حال این یا آن پاسدار صورت می گیرد. اینان هرگز نپذیرفته اند که خطایی در ارزیابی و طراحی عملیات داشت اند، حتی فرمانده  کنونی ستاد کل نیروهای مسلح رژیم سرلشکر پاسدار باقری، قبل از گماشته شدن به این پست زمانی که معاون ستاد کل نیروهای مسلح بود در گفتگویی در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» در اوائل مهر ماه 93 مدعی شد که با تجربه و اطلاعات کنونی هم اگر قرار بود عملیات انجام شده در جنگ را طراحی کنند،«حتی یک واو هم نمی شود به آنها اضافه کرد». اینها اینقدر پر رو وقیح اند و آن قدر افکار عمومی و فهم مردم برایشان مفاهیمی توخالی است که بدون هیچ شرم و حیایی هر ادعای که دلشان بخواهد می کنند. اما برای درک میزان دانش و صلاحیت اینان برای در دست گرفتن سرنوشت جنگ و طراحی عملیات، کافیست به یاد بیاوریم که محسن رضایی- « محسن آقا»- در 10 خرداد 1365در مصاحبه یی می گفت: «  ... رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند، تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بردشمن صهیونیستی غلبه کنیم...» این «نابغه نظامی» سپاه خمینی در ادامه ادعاهای بلاهت بارش، گفت افغانستان و قسمتی از پاکستان و عراق و قسمت های از شوروی همه به ایران تعلق داشته اما در دویست سال گذشته به دلیل «تا به آخر نرفتن از ما گرفتند ولی این بار رهبری و ملت مثل گذشته نیست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت به جبهه اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این بار بایستی همه به جبهه بروند خواهران ما پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشان را در جنگ مشخص کرده باشند.»(گاهشمار ماهنامه شورا – شماره 20 و 21 خرداد و تیر 1365ص118). اما می دانیم که همین نابغه  تاکتیک و استراتژی نظامی، دوسال بعد در نامه ای به امامش لیست بلندی از تسلیحات مدرن(که تولید سلاح اتمی و لیزی هم در آن گنجانده شده بود) فرستاد و در آن تاکید کرده بود که «تا 5 سال پیروزی نداریم» و «ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم »*، خمینی هم معنی این حرف را درست فهمید. یعنی با آن در وضعی که تاکید شده بود تا 5 سال هیچ پیروزی در کار نیست و حتی با تهیه لیست یاد شده تازه ممکن است بعد از 5 سال «عملیات آفندی»(حمله) صورت بگیرد، و با توجه به این که «بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس» را هم از ضرورت های پیشبرد جنگ در برابر عراق دانسته بود، خمینی حتی بدون ارتباط با «عالم وحی» می توانست بفهمد که باید خیلی نفهم باشد که معنی و مغز این نامه را نفمهد. اوفهمیده بود که از پاسداران عاشق شهادتش در برابر صدام کاری ساخته نیست و با توجه به شکست های بزرگ پی در پی از فروردین 67، ادامه جنگ می تواند سبب فروپاشی رژیمش بشود. به خاطر همین «جام زهر» را در اواخر ماه اول تابستان همانسال (27 تیر) نوشید و تن به آتش بس با کفر داد. این همان خمینی بود که در پیام طولانی اش (نزدیک به 12هزار کلمه) به زائران کعبه و به مراسم حج در مرداد 1366، که لبریز از خود بزرگ بینی بود و رسالتی «پیامبر گونه» در جنگ با «کفر» - که صدام حسین را نماد آن می دانست- برای خود قائل شده بود، تاکید کرده بود«امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است.» اما اینان با پر رویی باز هم دست از تحریف حقایق بر نمی دارند و عربده پیروزی در جنگ 8 ساله می کشند و همچنان به دنبال جنگ افروزی تازه ای هستند تا احساس مهم بودن و در بازی قدرت ها حضور داشتن بکنند.
برای این مردم ستیزان آزادی کُش، مصائب مردم اصلا اهمیتی ندارد. سلیمانی در یاد آوری و بیان خاطراتی از این پاسدار و آن بسیجی دوران جنگ، بغض گلویش را می گیرد و در عوالم دیگری فرو می رود، او جنگ را «گنج» و ارزش و منزلت آن را مثل «حج» و «عرفات» می داند. https://www.youtube.com/watch?v=tx7p6uqp18I
(احساساتی شدن سلیمانی در دقیقه پانزده ویدئو در لینک بالا در دقایق پیش از آن هم در جایی بغض کرده است)
به راستی اگر جنگ نبود اینها بابت چه چیزی می توانستند از مردم طلبکار بشوند و اصلا حالا امثال سلیمانی و جعفری و آن سرتیپ پاسدارالدنگی که دستور تخریب تندیس آریوبرزن در یاسوج را صادر کرد، چه کاره بودند
طبیعی است اینان با این بینش و تفکر و با این عوالم از مردم و از زمین وزمان طلبکار باشند و در آرزوی جنگهای دیگر؛ چنان که در عربده کشی های « انقلابی»  و بیانیه صادر کردن هاشان در مورد رویدادهای داخلی بعضی کشورهای جنوب خلیج فارس پیداست. ولی با این همه احساساتی بودن و اشک ریختن با یاد آوری خاطرات مربوط به جبهه و جنگ، به یقین می شود گفت که اگر سلیمانی یا سایر سرکوبگران آخوند و پاسدار، شنیده و خوانده باشند که سن فحشا و روسپیگری بنا بر آمار رسمی ارگانهای مربوطه (سازمان بهزستی) تا دوازده سالگی پایین آمده است و 11 درصد از روسپیان تهران با اطلاع و اجازه همسران خود به این کار مبادرت می کنند ( از کاهش سن فحشا تا روسپیگری زنان متاهل  ) ، نه متآثر شده و نه اندکی به مفهوم و علت و عامل مسبب فاحشگی دختر بچه ای دردوازده سالگی یا یک زن با اجازه شوهرش  فکر کرده و نه اشکی برای آنها ریخته اند و نه هیچوقت به این فکر کرده اند که در رژیمی که از آغاز تآسیس و برقرای اش، همه امور به دست آخوند و آیت الله و پاسدارانِ و ولایتمداران نمازخوانِ «مؤمن و مسلمان» اداره شده، چه شده که چنین وضعی پیدا شده است. برعکس به یقین می توان گفت که «مؤمن های منزّه»ی چون او، آن روسپیان نوجوان را که از قربانیان این سیستم منحوسِ سرکوبگر مذهبی هستند، گناهکارانی می دانند که سزاوار شلاق و سنگسارند.
روز شنبه هفده مهر خبرگزاری ایلنا مصاحبه ای داشت با معاون ستاد برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی؛ که در آن او ضمن اشاره به مساله فقر یاد آور شده بود که اخیرا زباله گردی توسط زنان، به دلیل فقر افرایش یافته است. این زباله گردی ها برای یافتن آذوقه صورت می گیرد. آیا واقعا در بین فرماندهان سپاه که دائم دست سافتن به پیروزی هایی برای «اسلام» را نعره می زنند، اصلا چنین مسائلی ارزش فکر کردن دارد؟ 
یادبودهایی با تحریق حقایق و اهداف انحصارطلبانه
هدف این یاد بودها و بزرگداشت های انحصار طلبانه، «شهید پروری» و طلبکاری از مردم ایران به خاطر کشته هایی است که خود اینها با ادامه خیانتبار و جنایتکارانه جنگی که بعد از آزادی خرمشهر دیگر باید به آن پایان داده می شد، روی دست مردم این کشور گذاشتند. جنگی که بنابر آمار رسمی بیش از 33 هزار دانش آموز و سه هزار دانشجو و بیش از 48 هزار ارتشی و 16 هزار از مردم عادی در بین آن 190 هزار کشته آمار رسمی بودند.آن جنگ نزدیک به نیم میلیون زخمی و معلول هم داشت. اما اینان در یادبودها و بزرگداشتهای مربوط به جنگ به تحریف حقایق برای انحصاری طلبی در امر «شهید دادن» و بر مبنای آن از مردم طلبکار شدن، می پردازند. «هفته دفاع مقدس» که مناسبتش آغاز جنگ است و نه پایان جنگ، تحریفی در خود دارد. به این دلیل که باید به مناسبت پایان جنگ یادواره و مراسمی برپا کرد نه آغاز آن با ویژه اینان که ادعای پایان پیروزمندانه آن را هم می کنند. اما در واقعیت امر و انگونه که اتفاق افتاد چون پایان جنگ با زهر خوردن امام اینان و کوتاه آمدن در برابر «کفر» همراه بود، برای حمله عراق به ایران هفته یاد بود می گیرند و تحریف بزرگتر این که قهرمانی های آن روزهای آغاز جنگ که مربوط به ارتش به ویژه نیروی هوایی با عملیات برق آسا و شگفت انگیزش و کمی بعد نیروی دریایی با عملیات مروارید است، نادیده گرفته می شود.
آنچه در این یاد بودهای «دفاع مقدس»  دیده نمی شود، مصائبی است که مردم به ویژه مردم مناطق و شهرهایی که در غرب و جنوب غربی کشور در زیر آتش جنگ تحمل کردند، آنهایی که خانه و کاشانه خود و عزیزان خود را در یورش نیروهای عراقی و  در اثر بمباران ها و موشک بارانها و گلوله بارانها ازدست دادند. مصائب مردم زندگی در اردوگاهها و در چادرها با کمترین امکانات در فصل تابستان و در گرمای طاقت فرسای مناطق جنوبی کشور حتی با پایان جنگ هم چند سال ادامه داشت و نمونه هایی از شکایتهای مردم گاه در روزنامه ها دیده می شد. اکنون 28 سال بعد از پایان جنگ، در حالی که رژیم صدها میلیارد تومان در طرحهای مربوط به «عتبات عالیات» در عراق خرج می کند، و سپاه پاسداران دست باز برای خرج کردن بی حساب کتاب در کارهای نمایشی و تولیدات نمایشی از اساس غیر حرفه ای و مسخره، مثل آن مانور تسخیر ناو هواپیما بر آمریکا و یا آن « شناور تندرو برد بلند بالگردبر»** دارد، گزارشها و خبرهایی گاه در سایتهای داخل کشور از اوضاع شهری مثل خرمشهر که در کانون آتش جنگ قرار داشت و مدتی در اشغال عراق بود و مردمش دربه در شدند و کار وزندگی و خانه کاشانه خود را از دست دادند، دیده می شود که حکایت از بی توجهی گردانندگان رژیم به وضع آن شهر و مردم آن به ویژه به مساله بیکاری و فقر دارد. از آخرین نمونه های این گزارشها در بخش ساعت صفر سایت تابناک آمده بود که قسمت مربوط به خرمشهر، ضمیمه همین مقاله در وبلاگ نگارنده (درفش) است.   
ادامه آن جنگ به مدت هفت سال بعد از آزادی خرمشهر، جنگ خیانتبار خمینی و دستیاران آن روزش بود با شعارها و اهدافی که مطلقا نه میهنی بود و نه خواست مردم ایران. دستیارانی که بیشترشان اکنون هم سکان امور را در دست دارند و در این میان خامنه ای و  پاسداران مردم ستیز و ضد ایرانی خط و اهداف همان روزها را دنبال می کنند. خمینی جنگ را جنگ اسلام و کفر، جنگ حق علیه باطل و «موهبتی» اعلام کرد، و اینها هم همان را تکرار می کردند و بر آن تاکید داشتند.  حالا پاسدارانی امثال سلیمانی و سلامی و یحیی رحیم صفوی و فدوی در همان هپروت امام ملعونشان سیر می کنند و مهملاتی از همان نوع را غرغره می کنند و مثل خمینی پلید در راه تحقق اهداف مهمل و خود بزرگ بینی ابلهانه شان دارایی مردم ایران را بباد می هند و دنبال جنگ افروزی در اینجا و آنجا برای گسترش «اسلام» و «پیروزی ملتهای مسلمان» هستند. ملتهای مسلمانی که اصلا اینها را قبول ندارند و برای مثال حتی به اعتراض علیه فیلم پرخرجی که اینان در مورد پیامبر اسلام ساخته بودند برخاستند ویا آن چند دولت مثل سودان و کومور و جیبوتی که رژیم در آنجاها پول هم خرج کرده بود و «پرداختهایی» کرده بود، با قطع رابطه عربستان با رژیم، رابطه خود را با رژیم قطع کردند.
******************
توضیح محسن رضایی در مورد نامه یی که به خمینی نوشته بود در برنامه سطرهای ناخوانده که لینک آن ویدئو کامل آن برنامه در زیر آمده است.

** - مسخرگی و غیر حرفه بودن آن مانور مربوط به تسخیر ناو هواپیما بر که تازه قرار بود ماکت ساخته شده برای آن که به اندازه نزدیک به اصل شناور مورد نظر بود، غرق شود که نشد، در این بود که در جنگهای دریایی طرفین رزمناوها و شناورهای یکدیگر را با توپ ها و موشکهای مستقر در شناورهای خود یا از طریق بمباران هوایی یا توسط زیردریایی ها هدف قرار می دهند تا غرق کنند. حال اگر در صحنه طرف غالبی بود که با کشتیهای جنگی اش در صحنه حضور داشت، صبر می کند که نفرات کشتی در حال غرق دشمن برای نجات خود به دریا بریزند بعد قاعدتا باید سعی کند آنها را اسیر بگیرد ولی اگر نخواست هدف قرار دادن آنها چه در قایق نجات باشند چه در آب کاری ندارد. حتی ممکن است نفرات کشتی در حال غرق دشمن اگر امداد رسانی از نیروهای خودشان  در اطراف شان نبود به حال خودشان رها شوند تا غرق شوند.
مسخرگی این شناور تندرویی بالگرد بری که نیروی دریایی سپاه اخیرا رو نمایی کرد در این است که بالگرد بر که گفته شده است «برد آن ده هزار کیلومتر است»، تنها یک بالگرد حمل می کند و بالگردی هم که نشان داده شد کوچک بود که معلوم نبود جنگی است یا  نه. از این گذشته، دو سوالی که مطرح است این است که اولا این بالگرد بر با آن یک بالگرد می خواهد در فاصله هزاران کیلومتری از سواحل خود چکار بکند؟ ثانیا با سکو و سطح کوچکی برای استقرار آن بالگرد در آن شناور تندرو با برد دهزار کیلومتری وجود داشت، اصلا آن هلیکوپیتر قادر خواهد بود در آبهای متلاطم اقیانوس ها بعد از بلند شدن دوباره روی سکوی محل استقرارش بنشیند؟(مراسم مربوطه را در لینک زیر ببینید)
 به نظر من این نمایش و ساختن این وسیله که گفته شد می تواند صد نفر نیرو حمل کند، تنها در رقابت نیروی دریایی سپاه با نیروی دریایی ارتش که با فرماندهی دریادار حبیب الله سیّاری گسترش و فعالیت چشمگیری داشته و ناوگروههای نیروی دریایی در ماموریت های دوردست و در دیدار با واحد های نیروی دریایی کشورهایی هستند که با رژیم رابطه خوبی دارند، می تواند معنی داشته باشد. خامنه ای خلیج فارس را حوضه ماموریت نیروی دریایی سپاه  قرارداده و دریای عمان را که به اقیانوسها راه دارد به نیروی دریایی ارتش سپرده است. حالا ساختن شناوری با برد ده هزار کیلومتر، و با یک «نو آوری» که نیروی دریایی ارتش ندارد، یعنی «تندرو» بودن شناور و «بالگرد بر» بودن آن، تنها وسیله ای برای اعلام اراده و تصمیم فرماندهان سپاه، برای خروج از محدوده ای است که خامنه ای برایشان تعیین کرده بود.
------------------------------ 
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵   -۸ اکتبر ۲۰۱۶

Qu'avait donc découvert F. Mitterrand après 14 années passées à l'Elysée ?

مداحان نجومی؛‌ راه مافیا از بیت می گذرد

Madahan Khamenehi
انتشار تصویر چند چک به نام مداحان مشهوری چون محمود کریمی، سعید حدادیان و عبدالرضا هلالی، که روایت می کرد هر کدام برای یک شب مداحی ۲۰ میلیون تومان دریافت کرده اند، واژه تازه ای به ادبیات سیاسی و رسانه ای ایران افزود: «مداحان نجومی.» نجومی اما تنها یکی از ابعاد جریان مداحی در ایران را تشریح می کند.
مداحان از زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق فعال شدند و از چهره های قدرتمند این طیف که نفوذ زیادی در ساختار حاکمیت پیدا کردند، می توان به صادق آهنگران و غلام کویتی پور اشاره کرد. هر دو محبوب بودند و مشهور، آهنگران در جبهه های جنگ بلبل خمینی بود و کویتی پور در بیت می نشست تا رهبر انقلاب ۵۷ خطبه عقدش را بخواند.
جریان مداحی پس از جنگ هشت ساله، سیمای دیگری یافت، با چهره های تازه مانند حسین سازور. حسین سازور یکی از نیروهای بیت آیت الله خامنه‌ای بود که در حفاظت اطلاعات بیت رهبری مسئولیت برعهده داشت. او یکی از نیروهای مورد اعتماد آقای خامنه‌ای است که توانست به وسیله همین امتیاز نسبت به دیگر مداحان جایگاه ویژه‌ای در بیت رهبری داشته باشد. حسین سازور بعد از خارج شدن از بیت رهبری، به دلیل اینکه از گذشته مسئولیت چندین هیئت مذهبی بزرگ در تهران و کشور را عهده دار است. یکی از مهم ترین اینها هیئت موج الحسین نام دارد و همچنین رابطه خوبی با هیئت رزمندگان که وابسته به سپاه پاسداران است داشت به همین دلیل توانست مسئولیت جریان‌های مذهبی که شامل هیئت‌های عزادری و مداحان بود را در دست بگیرد.

مهم ترین سازماندهی سیاسی مداحان در ایران پس از دوم خرداد ۷۶ شروع شد. در این دوران،‌ سپاه و اصولگرایان نیاز فراوانی را به سازماندهی نیرو احساس کردند و یکی از مستعدترین نیروها و تجمع ها برای چنین کاری، هیات های مداحی بود. قالب این سازماندهی هیات رزمندگان اسلام نام گرفت. این هیات با هیات امنایی متشکل از سردار نجات، فرمانده سپاه ولی امر، سردار محمد اسماعیل کوثری، سردار باقری، سردار سعدالله زارعی، حجت الاسلام احمد خاتمی، علیرضا پناهیان، حجت الاسلام سعادتی، حاج صادق آهنگران و سردار مداحی، شبکه گسترده‌ای در کشور ایجاد کردند و در تمامی استان وشهرها شعبه زدند. آنها به طور معمول از فرماندهان سپاه همان شهر و استان به عنوان رئیس هیئت آنجا استفاده کردند. به طور طبیعی تامین هزینه هنگفت چنین شبکه وسیعی بدون حمایت نظام میسر نبود. حمایتی که می توان جلوه ای از آن را در دیدار سالانه آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی با مداحان دید.

بسیاری از مداحان شناخته شده توسط این تشکیلات انتخاب می شوند و با دادن میکروفن و اجرای برنامه های بزرگ در بیت، صدا و سیما و مراکز مذهبی مانند( مهدیه تهران) این افراد را مطرح می کنند و بعد از آنها برای مقاصد سیاسی خود استفاده می کنند.

برجسته ترین مداحانی که رابطه نزدیکی به بیت رهبری و نهادی های امنیتی دارند حسین سازور، حاج منصور ارضی، محمود کریمی، سعید حدادیان، مهدی سلحشور، حسن خلج و برادران طاهری هستند که توانسته اند با استفاده از رانت‌هایی که دریافت کرده اند، گروهی مشابه گروه های مافیایی تشکیل دهند.

حاج منصور ارضی یکی از این مداحان مخصوص بیت آقای خامنه ای است که رابطه نزدیکی با دستگاه های امنیتی دارد. وی در گذشته در معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات مشغول به کار بوده است. منصور ارضی یکی از دوستان نزدیک حسین هدایتی و مداح ثابت تمام مراسم‌هایی که در منزل هدایتی برگزار می شود، است. منصور ارضی یکی از مقصران اصلی حادثه حسینیه مسجد ارک بود و حتی در دادگاه محکوم به پرداخت دیه کشته شدگان شده بود، ولی به دلیل ارتباط داشتن با محمود احمدی نژاد که شهردار وقت تهران بود، تمامی دیه افراد توسط شهرداری تهران در آن زمان پرداخت شد. پرونده منصور ارضی کماکان به اتهام معاونت در قتل در پرونده مسجد ارک در دادسرای جنایی تهران مفتوح است. منصور ارضی چند سال پیش به دلیل اختلافات که با قالیباف داشت، وی را عمر سعد لقب داده بود ولی بعد از مدتی داماد برادر حاج منصور به عنوان رئیس شرکت بهره برداری مترو منصوب و دیگر چیزی علیه قالیباف از زبان وی شنیده نشد. منصور ارضی به واسطه رانت های امنیتی و اقتصادی که دارد، یکی از مهم ترین توزیع کننده خوراک‌ مرغداری های کل کشور شده است.

سعید حدادیان یکی دیگر از این افراد نزدیک به حسین هدایتی و همچنین منصور ارضی است، در منطقه مقداد تهران حسینه‌ای تحت عنوان مهدیه امام حسن مجتبی (یکی از مقرهای اصلی بسیج در خیابان آزادی) در اختیار او قرار دادند که مقر اصلی حدادیان در همین جا تعریف شده است. این مقر یکی از پایگاه‌های سرکوب‌های خیابانی در حوادث سال ۸۸ بود. سعید حدادیان به واسطه خوش خدمتی به حاکمیت و همچنین نزدیک بودن به نهادهای امنیتی به عنوان یکی از مداحان بیت آقای خامنه‌ای شناخته می‌شود. حسین هدایتی، یکی از ثرومتندان بخش استیل و مشهور به عابر بانک فوتبال، برای استفاده و وصل شدن به نهادهای قدرت، پول خرید خانه سعید حدادیان را پرداخت کرده است. رابطه حسین هدایتی با منصور ارضی و سعید حدادیان، دو نمونه روشن از پیوند مافیای اقتصادی با مافیای مداحی است.
محمود کریمی یکی دیگر از این مداحان وابسته به نهادهای امنیتی و بیت رهبری است که درسال‌های گذشته به دلیل تیر اندازیش به یک خودرو شخصی در تیتر خبرها قرار گرفت. در زمان تیر اندازی شخصی که محمود کریمی را همراهی می کرده حسن رعیت نام دارد که به واسطه عکسی که چند سال پیش در پشت یک موتور سنگین با اسلحه در جریان حوادث ۸۸ خبرساز شد شناخته می شود. او شریک بابک زنجانی یکی از بزرگترین (متهمین مفاسد اقتصادی) در ایران است. پول خانه گران قیمتی که در شمال تهران متعلق به محمود کریمی توسط حسن رعیت پرداخت شده است.

یکی از مداحان دیگرمهدی سلحشور است. او علاوه بر استفاده از شهرت برادرش (فرج الله سلحشور)، از نفوذ سردار جباری، فرمانده سپاه ولی امر نیز بهره بود. سردار جباری، شوهر خواهر سلحشور است و رابط و عامل نفوذ او در بیت. نفوذ در بیت رهبری می تواند به خودی خود به مداح قدرت سیاسی، اجتماعی و امنیتی بدهد. چنین قدرتی نقطه شروع و وصل آنها به جریان های پیگیر قدرت و منافع می شود. هر ساله به وقت دیدار مداحان با آیت الله خامنه ای، حسین سازور کارت های دعوت را در دست دارد تا گروهی را به بیت بیاورد، چهره های ثابت و یا تازه، چهره هایی که می دانند دعوت شدن به دیدار و یا میکروفن گرفتن در حضور رهبری، چه معنایی دارد. آنها چشم به دست حاج حسین دوخته اند، راه مافیا از بیت می گذرد.
.
- حمایت کشورهای عربی از صدام از جمله حمایت قذافی
- عدم حمایت مردم خوزستان و کردستان از عراق. صدام حسین که امید به حمایت مردم این استانها بسته بود، قصد برقراری «جمهوری خوزستان» را داشت و قرار بود آقای شاپور بختیار در آنجا  مستقر شود.
- آقای دکتر شاپور بختیار که در روزهای اول جنگ، همانند صدام در امید پیروزی برق آسای عراق بود تا در تهران قدرت را در دست گیرد، در تلویزیون فرانسه، تشکیل حکومت در تبعید را علام کرده بود. اما 8 روز پس از شروع جنگ، وقتی دیگر معلوم شد جنگ طولانی‌تر از آن می‌شود که تصورکرده بود و به مطلوب خود نمی‌رسد، از جمله تحت فشار حکومت فرانسه، آن‌را تکذیب کرد.

30 سپتامبر 1980 - عراق قوای نظامیش را در جنوب خلیج (فارس) تقویت می‌کند
هشت روز پس از شروع جنگ عراق با ایران، موقعیت نظامی مبهم است. اطلاعیه‌های ستادهای فرماندهی کل ارتش ضد و نقیض هستند. ظاهرآ هر دو پایتخت جنگ را طولانی پیش بینی می‌کنند. عراق به ژاپن و بی شک به سایر کشورهای ذینفع اطلاع داده‌است که تاریخ نمایشگاه بغداد که قرار بود از اول تا سیزدهم اکتبر برگزار شود، دست کم به 15 نوامبر تغییر یافته‌است. آژانس خبرگزاری عراق طی گزارشی از لندن اطلاع داد که تهران از ترکیه تقاضای اسلحه کرده‌است. این خبر توسط فرستادهء ما در بیت‌المقدس تائید شده‌است. آژانس خبرگزاری عراق افزوده‌است که سرهنگ قذافی پیشنهاد پرداخت دوبرابر بهای وسائل و قطعات یدکی را که قرار است تحویل داده شود، به آنکارا داده‌است.
در حال حاضر، به دنبال اطلاع منتشره توسط روزنامه فاینانشیال تایمز از قول خبرنگارانش در واشنگتن و بحرین،  عراق نیروهای هوائی خود را در جنوب خلیج فارس تقویت کرده‌است. مجددا" توجه‌ها بر تنگه هرمز متمرکز شده اند. این اطلاعات توسط منابع خصوصی در تهران تائید شده‌اند. بغداد، علاوه بر نظامیانی که هفته پیش، به محل اعزام کرده‌بود، دست‌کم نیروهائی شامل یک گردان و چند هلیکوپتر « Super Frelon « که از آنها در حمل و نقل نظامیان نیز استفاده می‌شود، فرستاده‌است.
هرچند عراق اعلام کرده‌است ادعائی در مورد سه جزیرهء تنگه هرمز، تنب کوچک و تنب بزرگ و ابو موسی، ندارد، اما بنظر بغداد این «سرزمینهای عربی» می‌بایستی تحت حاکمیت امارات عربی قرار بگیرند. بعضی‌ها از خود می‌پرسند که آیا نیروهای عراقی در تدارک دخالت نظامی با پشتبانی احتمالی نیروهای دیگر عرب هستند.
نمی‌توان عملیات پیش گیرانه یا انصرافی را از نظر دور داشت. رئیس جمهور بنی صدر در مصاحبه‌ای با نیوزویک اعلام داشت که: «عراقیها و امریکائیها هدف مشترکی را در ایران دنبال می‌کنند و آن سرنگونی رژیم انقلابی ایران است. از ابتدا، امریکائیها هیچگاه بی‌طرف نبودند». در مورد سئوالی در باره بستن تنگه هرمز، پاسخ داد : «این امکان وجود دارد. هرگاه ما از همه طرف مورد هجوم قرار بگیریم، مسلملآ بی کار نخواهیم نشست».
در حالی که عملیات ادامه داشت، عراق، دوشنبه 29 سپتامبر مدعی شد که یکشنبه، نیروهایش 80 کیلومتر در خاک ایران پیش رفته‌اند و نبردهای شدید حوالی سه شهر عمده استان نقت‌خیز خوزستان، خرمشهر، آبادان و اهواز، ادامه دارند. سقوط آنها توسط تهران تکذیب شد (به مقاله اریک رولو مراجعه شود). ولی ستاد کل ارتش عراق روزنامه نگاران را به شهر مهران واقع در 13 کیلومتر داخل خاک ایران آورد. بیشتر اهالی که به 25000 نفر تخمین می‌زنند با سربازان ارتش ایران فرار کردند.

٭ عدم تشکیل حکومت در تبعید
بطور کلی، بنظر نمی‌رسد که مردم استانهائی که خواستار خودمختاری هستند نظیر کردستان و خوزستان (عربستان برای عربها) قیام کرده‌باشند. هرچند، جبهه آزادی بخش عربستان اظهار می دارد عملیات چندی در جریان هفته جاری علیه تاسیسات نظامی و اقتصادی انجام داده‌است. اعضایش به تأسیسات شرکت گاز نزدیک اهواز خسارت وارد کرده و نیروهای ایرانی را به دام انداخته‌اند. اطلاعیه از جانب فرماندهی نظامی جنوب توسط رادیو آبادان، در تائید اطلاعیه مزبور، پخش شد و مردم را به همکاری در دستگیری «مزدورانی» فراخواند که با پیامهای رمز، توپخانه عراقیها را هدایت می‌کنند.
از لحاظ سیاسی، دوستان سرتیب مدنی، نامزد سابق ریاست جمهوری، که در دسته مخالفین بتازگی قرار گرفته است، در پاریس اعلام کرده‌اند که 10 روز است به اتفاق دو یا سه وزیر سابق آقای بختیار، از جمله آقای آموزگار از ایران فرار کرده‌اند. آقای مدنی ظاهرا اینک در اروپا می‌باشد و دوستانش آقای بختیار را شماتت می کنند بخاطر آن‌که در آقای مدنی از دید رقیب می‌نگرد و در ارتباطات او مانع ایجاد می‌کند.
از طرفی، نخست وزیر سابق در جلسه کنفرانس مطبوعاتی‌اش، در فرانسه، روز شنبه، تشکیل حکومت در تبعید را تکذیب کرد. و این برخلاف گفته‌های چند روز پیش‌تر او بود که در تلویزیون، کانال دو، اظهار داشته بود (لوموند 28-29 سپتامبر). او قبول کرد که به قاهره رفته ولی با ولیعهد تماسی نداشته‌است.

بختیار از فرانسه به امان رفت- 3 اکتبر 1980
روز پنج شنبه بعد از ظهر 2 اکتبر، اطلاع یافتیم که آقای شاپور بختیار روزچهارشنبه 1 اکتبر از فرانسه به اردن رفته و این مسافرت توسط هواپیمای اختصاصی عراقی صورت گرفته‌است. از دفتر نخست وزیر سابق ایران در پاریس اعلام شده‌است که نامبرده در پایتخت فرانسه نیست ولی از اطلاع دادن در باره محل حضور او و علت آن خودداری کرده‌است.
آقای بختیار مسافرتهایش در چند نوبت به بغداد در سال گذشته، را کتمان نمی‌کند، اخیرآ به تلویزیون فرانسه اظهار کرده بود که می‌خواهد حکومتی در تبعید تشکیل دهد. نخست وزیر سابق ایران در بغداد یک برنامهِ رادیوئی دارد که برای ایران برنامه پخش می‌کند. امکان پیدا نشد تا بدانیم آیا پنج شنبه اخیر، آقای بختیار به عراق رفته‌است یا هنوز در امان می‌باشد. (1)
1. در آن تاریخ جنگ بود و فرود و پرواز هواپیماها از فردوگاه بغداد انجام نمی‌شد. اینست که مسافران عراق به اردن می‌رفتند و از آنجا، از راه زمینی وارد عراق می‌شدند. ازاین‌رو، هواپیمای عراقی بختیار را به اردن برد تا خودروهای حکومت صدام او را از امان به بغداد ببرند. کریستین ملار ، روزنامه نگار فرانسوی، که بهنگام مراجعت، از عراق تا امان را با خودرو می‌آمده، بختیار را دیده‌است که از بغداد مراجعت می‌کرده‌است. این دو یک مسیر را برای مراجعت از بغداد به پاریس، همزمان و همراه، طی می‌کنند: از بغداد تا امان از راه زمین و از امان تا پاریس از راه هوا. 
LeMondeGuerreIranIrak30091980
     اين روزها بحث بر سر اختلاس، در حال اوجگيري است و از هر سمتي گزارشي از خورد و بردهاي مسئولان و مقامات به گوش و چشم مي‌رسد. برخي  از سامانه‌مند بودن اختلاس سخن مي‌گويند. اما نگارنده بر اين باور است كه نظام ولايت فقيه بطور مضاعف فاسد است. توضیح این که هم حاصل فساد در دین از راه جعل در آن‌است و هم بدین‌خاطر که با دین و فرهنگ مردم کشور ناسازگار و بدون پایه اجتماعی واقعی است، نیاز بیشتری به فسادگستری دارد.
      مردم اگر  بر این روزها، پیشاپیش،  آگاهي ميداشتند، اجازه نمی‌دادند سرنوشتشان بدست روحانیانی بیفتد که به دلیل تمایل به قدرت، از خدا و معنویت می‌برند. این بنی‌صدر بود که اینان را ناگزیر کرد وارد ابتلا بگردند و به یمن آزمایش، دشتشان رو بگردد. کار این جماعت را به‌جائی رساند که خمینی ناگزیر شد سه نوبت بگوید نماد زور است. بنی‌صدر  از همان روزهای اول بعد از سقوط رژیم شاه خطر را احساس کرد. از سوئی، از گردانندگان گروه‌های چپ دعوت کرد که جز به متحقق کردن دو اصل استقلال و آزادی نپردازند تا که فاشیسم با رنگ مذهب حاکم نگردد و از سوی دیگر، به گرایشهای ملی هشدار داد خلائی که ملاتاریا آن‌را پر کند بوجود نیاورند. از جمله به مهندس بازرگان چنين گفت :
     «...بازرگان آمد 4 نفر از روحانیون را معاون وزارتخانه‌ها کرد. خامنه‌ای در وزارت دفاع، باهنر در آموزش و پرورش و رفسنجانی در وزارت کشور. چهارمی بهشتی برای وزارت دادگستری که قبول نکرد. من خیلی مخالفت کردم. چقدر به بازرگان گفتم آقا اینها را نبرید با وزارت آشنا کنید. اینها با این چیزها خو نکرده‌اند شما اینها را می‌برید مزه وزارت را بهشون می‌چشانید ودیگر نمی‌شود آنها را از آنجا کند. محال است اگر کسی قدرت را چشید ول کند. خیلی عارف می‌خواهد که به قدرت بگوید نه.
     به بازرگان و دولت موقت گفتم تمام این نهاد‌هایی که شما می‌سازید مثل سپاه پاسداران و کمیته انقلاب، تمام ستون‌های استبداد جدید را دارید می‌سازید. ممکن نیست ما سپاه پاسداران بسازیم که از انقلاب پاسداری کند. انقلاب معنایش این است که زور را بردارد و این را نمی‌شود شما نقض کنید. شما با ایجاد یک نیروی مسلح می‌خواهید انقلاب را حفظ کنید؟
 وقتی جهاد سازندگی را ایجاد کرده بودند، یک روز آقای بنی‌اسدی داماد آقای بازرگان گفت: به این یکی دیگر شما نمی‌توانید ایراد بگیرید. چون به تشکیل همه آن‌ نهادها ایراد می‌گرفتم و می‌گفتم تمام این‌ها که شما دارید می‌سازید، تمام ستون‌های استبداد جدید را دارید می‌سازید. به داماد آقای بازرگان گفتم: جهاد سازندگی یعنی چه؟ گفت: به جای اینکه جوان‌ها توی شهرها بازی راه بیاندازند و به قول شما بشوند بازوی استبداد، آن‌ها را بفرستیم توی روستاها سازندگی کنند. به او گفتم: آقا! مگر دیوانه‌ای؟ گفت: چطور؟ این را هم ایراد داری؟ گفتم : بله که ایراد دارم. شما به اسم شهر و روستا می‌خواهید همه جا را به کنترل آقایان دربیاورید؟ این‌ها را شما به عنوان سازندگی رها می‌کنید و بعد این‌ها می‌شوند ابزار. هر که اختیار این ابزار را در دست گرفت، اینان را وسیله کار خودش خواهد کرد. شما سازمان برنامه دارید، وزارت کشاورزی دارید، این سازمان‌ها را دموکراتیزه کنید و اشخاص را مسئول کنید و اختیار بدهید. بهتر از این نهادها عمل می‌کنند».
    بازرگان بعدها به حرف بنی‌صدر رسید و در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت نوشت:
    «جهاد سازندگی که با ابتکار وزیر مشاور اجرایی و دولت موقت به وجود آمد، مدتی از عمرش نگذشته تبدیل به شعبه عمرانی و اجرایی و تبلیغاتی حزب جمهوری در روستا‌ها گردید».
     بنی‌صدر درباره «نهادهای انقلاب» و استعفای دولت بازرگان گفت:
    «نهادهای انقلاب ستونهای توتالیتریسم دینی شدند. به نام دین و در واقع ضد دین، خب اگر ما اینها را  نمی‌شکستیم و بقول آقایان قداستشان را از بین نمی‌بردیم، امکان اینکه روزی ایران بتواند از این استبداد رها شود ضعیف‌تر می‌شد. حالا چقدر طولانی می‌شد خدا می‌داند.
     بنابراين متاسفانه به دليل نا آگاهي از ذات اين روحانيون حوزه رفته و مكلاهاي حوزه ديده، هم مردم و هم مسئولان مورد تاييد مردم كه شناختي از آنها نداشتند ، آمدند و آنها را شريك خود كردند اما نمي دانستند كه اين بچه مارها روزي كه افعي شوند همه كشور را خواهند خورد .
اگر نگاهي به اختلاس‌ها بيندازيم كه حاكميت تلاش مي‌كند اسامي مختلصين را منتشر ننمايد خواهيم ديد كه اكثرا يا از روحانيون و مقامات ارشد نظام مي‌باشند يا افرادي كه با آنها درارتباط بوده و هستند. به همين دليل است كه قوه قضاييه و نيروهاي كنترل كننده و بازرس جرات هيچ عملي عليه آنها را ندارند و آنها هم به راحتي و خودکامه دركشور زندگي مي‌كنند و  زالو مانند خون مردم را  می‌مکند.  و «رهبر» فرياد برمي‌آورد زياد كشش ندهيد و «رييس» قوه قضاييه نيز به رسانه‌ها مي‌گويد در مورد اختلاس‌ها چيزي ننويسيد وگرنه سر و کارتان با قوه قضائیه است!
    در  نوشته، سعی می‌شود برخي از اختلاس‌ها و دزدي‌هاي بزرگ‌تر از 1000 ميليارد توماني  را که توسط رهبران و مسئولان بلند پايه و وابستگان به آنها، انجام گرفته‌اند، در معرض شناسائی قرار گیرند. هر چند اطلاعات در اين زمينه به دليل اينكه بسياري از اختلاس كنندگان در رأس امور قرار دارند، قابل دسترس نيستند. علاوه بر این، تلاش‌هاي انجام گرفته توسط برخي پژوهش‌گران، به شناسائی رده دومی‌ها ببعد انجامیده‌اند و رده اولی‌ها را معرفی نکرده‌اند.
٭ اختلاس 18.5 ميليارد دلاري:
   اختلاس خامنه‌اي و ارسال 18.5 ميليارد دلار طلا و ارز به سوريه كه در تركيه گير افتاد. در آن زمان مصادره شد و هيچ مقامي از ايران پيگير آن نبود. زیرا نمي‌خواستند دانسته شود كه خامنه‌اي پول به سوريه انتقال می‌دهد.
    در پاییز سال 1387، نخست وزیر ترکیه، رجب طیب اردوغان  از ورود محموله 18.5 میلیارد دلاری طلا و ارز به  ترکیه خبر داد و آن را به عنوان یکی از دستاوردهای دولتش در اوج بحران اقتصادی عنوان کرد. وی در پاسخ سئوالات رسانه‌ها و احزاب مخالف درباره منبع این سرمایه گفت خدا آن را رسانده‌است.
    اما این پول را خداوند برای ترکیه نفرستاده بود. خامنه‌ای برای سوریه فرستاده بود. در آن زمان، کارشناسان اقتصاد بر اين باور بودند كه اين ميزان سرمايه نمي‌تواند از نظام بانكي ايران خارج شده باشد چراكه پرداخت  5/18 ميليارد دلار ، بهر شکل انجام می‌گرفت، در حسابهای بانک ثبت می‌شد.  با توجه به روابط بانكي مطلوب ميان دو كشور، نقل و انتقال سرمايه به صورت حواله خارجي راه معقول و عرف است و نيازي به استفاده از مرز زميني نداشت.
     برخي ديگر از كارشناسان ضمن اينكه تاييد می‌کنند سرمايه خارج شده از طریق نظام بانكي كشور خارج نشده‌است، به نكته مهم ديگري توجه می‌کنند: اين موضوع كه 7 ميليارد و 500 ميليون دلار  اسکناس رقمي نيست كه در بازار ارز توسط شخصي كه خود را بازرگان مي‌نامد قابل تهيه باشد بسياري از متخصصان را گيج كرده است. اما شايد برخي‌ها نخواهند بپذيرند كه اين مبلغ احتمالا از بانك‌هاي تحت نظارت و فرمان سيد علي خامنه‌اي كه به كسي هم پاسخگو نيستند، تدارک شده‌است. مگر خروج 1.6 ميليارد يورويي سيد مجتبي كه به انگلستان ارسال شد را كسي متوجه شد(در ادامه به اين مورد اشاره خواهيم كرد).
    در ماههاي بعد علی خرد پیر در مقاله‌اي در نشريه اعتماد ملي چند سئوال اساسي در اين مورد مطرح ساخت ولي بي‌پاسخ ماندند. او مي‌پرسد: 18 ميليارد و 500 ميليون دلار سرمايه ايرانيان، 10 ماه پيش از مرز بازرگان خارج شد و در حوادث پس از 22 خرداد به فراموشي سپرده شد. در حالي كه رسانه‌هاي ترك بيش از خبرنگاران ايراني به كنكاش پيرامون سرنوشت كانتينر 5/18 ميليارد دلاري پرداخته‌اند اما هنوز پرسش‌هايي چون
● اين سرمايه هنگفت از چه راهي به دست آمده بود؟
● به چه دليل از طريق مرز زميني حمل شد؟
● چرا به خاك تركيه منتقل شد؟ 
● چرا در گمرك دو كشور به ثبت نرسيد؟
 بي‌پاسخ مانده است.
    مقامات دو كشور همسايه اما در اين مدت وجود چنين كانتينري را تكذيب كرده‌اند. پس اسماعيل صفاريان‌نسب كيست؟ كسي كه تصوير گذرنامه‌اش را تلويزيون D تركيه به نمايش گذاشت؟
    در گزارش كامل اعتماد ملی از ماجرای خروج محموله 20 تنی شمش طلا به ارزش 11 ميليارد دلار (که اگر 20 تن شمش طلا بوده، این قیمت را نداشته‌است. و اگر مبلغ کل 18.5 میلیارد بوده، اسکناس بیشتر از 7.5 میلیارد می‌شود. در این صورت مسئله گنجایش تریلی پیش می‌آید) به همراه 7 ميليارد و 500 ميليون دلار وجه نقد، در يك كانتينر روز 15 مهر سال گذشته برابر با 7 اكتبر 2008 ميلادي خاك ايران را از طريق مرز بازرگان ترك كرد. شنیده‌ها حاکی از اینست که دولت ایران به دلیل مقصد نهایی این محموله که سوریه بوده‌است، از تصدیق خروج آن ممانعت کرده است. اسماعيل صفاريان نسب بازرگان صاحب این محموله کیست ؟ تصاویر این محموله در تلویزیون و روزنامه‌های معتبر ترکیه همچون حریت و ملیت درج شده اند.
   در ادامه خواهيم خواند كه چگونه پادوهاي «رهبر» وارد عمل می‌شوند تا ماجرا را ماست مالی کنند. اما آنها نيز اموری را لو مي‌دهندكه سئوال‌های بسياري را بر می‌انگیزند.
     به گزارش خبرنگار «تابناک»، ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که‌ در پی بحران اقتصادی مالی جهان و کاهش شدید سرمایه‌گذاری در جهان و ترکیه، نخست وزیر این کشور «رجب طیب اردوغان» با دستکاری در یکی از بندهای قانون تجاری این کشور، مجوز ورود سرمایه‌ شهروندان ترک خارج از کشور و سرمایه‌های اتباع دیگر کشورها، بدون پیگرد قانونی منشأ سرمایه‌ را صادر می‌کند.
    البته باید گفت که این کار، موجی از سرمایه‌های ثبت نشده‌ و بدون ذکر منبع و بدون دادن مالیات را به‌ ترکیه‌ سرازیر کرد. یکی از این سرمایه‌های هنگفت، مبلغی معادل 18.5 میلیارد دلار بود که‌ تاجر ایرانی به‌ نام «اسماعیل صفاریان نسب» با یک تریلی و همراهی دو پیک به‌ این کشور فرستاده.‌ اما در گمرک آنکارا، به دست مقامات این کشور توقیف شد.
     بر پایه این گزارش، «شنول اوزل»، وکیل تاجر ایرانی در گفت‌وگوی ویژه‌ با تلویزیون کانال «دی» ترکیه‌ با تأیید این خبر اعلام کرد که‌ موکلش در اکتبر سال گذشته‌ ـ آبان 87 ـ سرمایه‌‌ای به ارزش 18.5 ملیارد دلار، شامل 7.5 میلیارد دلار پول نقد و یک تریلی حامل شمش طلا به‌ وزن بیست تن، با همراهی دو پیک به‌ ترکیه‌ فرستاده،‌ اما در گمرک این کشور، پیک‌های فرستاده‌ شده‌ با اموال تاجر ایرانی به‌ دلایل نامعلوم متواری شده‌ و بیان نامه‌ ورود این سرمایه‌ هنگفت در گمرک این کشور به‌ ثبت نمی‌رسد و به‌ همین دلیل، همه 18.5 میلیارد دلار از سوی مقامات این کشور توقیف و پس از ثبت به‌ خزانه‌ بانک مرکزی ترکیه‌ سرازیر می‌شود.
    پس از مدتی «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر این کشور در کنگره‌ حزبش گفت که‌ با وجود بحران اقتصادی در جهان، ترکیه‌ موفق به‌ جذب سرمایه‌ای 18.5 میلیارد دلاری شده‌ است.
    وکیل «اسماعیل صفاریان نسب» تاجر ایرانی، گفته‌ است که‌ منظور اردوغان از جذب چنین سرمایه‌ای، همان مبلغ موکلش است و به رغم آنکه‌ بانک مرکزی ترکیه‌ گفته‌ که‌ هنوز این سرمایه‌ در خزانه‌ این کشور است، شواهد حکایت می‌کند که‌ 18.5 میلیارد دلار یادشده توسط کشور ترکیه‌ مصرف شده‌‌است. این در حالی است که‌ وکیل اسماعیل صفاریان نسب ـ تاجر ایرانی ـ متعهد شده‌ که‌ در صورت آزادی سرمایه‌ افسانه‌‌ایش، همه‌ این مبلغ را در ترکیه‌ سرمایه‌‌گذاری کند.
    از آنجا كه اعضای واواک و همچنين افراد اطلاعات سپاه در اين رابطه قفل سكوت بر لب نهاده‌اند، مي‌توان حدس زد كه آنها كاملا در جريان ارسال اين محموله از طريق تركيه به سوريه و احتمالا از آنجا به لبنان بوده‌اند. زيرا در آن زمان، شايع شده بود كه قرار بود ايران در تاسيس يك بانك با حزب الله در لبنان شريك شود. از همه مهمتر اينكه مسئولان نظام متوجه شده بودند كه ملت  ايران در حال رسيدن به نقطه جوش است و درست هم بود. زيرا در خرداد سال بعد جنبش ملت اصل ولايت فقيه را مورد حمله قرار داده بود و بعيد نبود كه رهبري هم متوجه وخامت اوضاع شده باشد و بخواهد آن همه سرمايه را براي روز مبادا از كشور خارج سازد. وگرنه صفاريان نسب پوشش است.
٭ اختلاس 16 ميليارد دلاري- فروش نفت بيت رهبري:
    يكي از دزدي هايي كه تا به حال كسي به آن اشاره نكرده‌است ، دزدي هزاران ميليارد توماني سيد علي خامنه‌اي و باند او در جريان سال‌ها فروش نفت و دريافت دو دلار از هر بشكه نفت مي‌باشد .
    سيد علي خامنه‌اي از زماني كه به رياست جمهوري و بعد رهبري انتخاب شده تا به حال براي كسب درآمد بيشتر ، با نشاندن دو تن در راس  دو اداره فروش نفت و كشتيراني، برآن شد که به شیوه خمینی، «رهبر» سهمی از فروش نفت عاید کند.  
● مجيد هدايت‌زاده و محمد سوري رؤساي فروش نفت و كشتيراني در طول بيست سال به نمايندگي از سوي خامنه‌اي ، و از طريق شركت نيكو جرسي (همان شركتي كه بابك زنجاني هم از آن نام مي‌برد)، هر بشكه نفت را 2 دلار زير قيمت، از لاوان و خارك خريده و به كشورهاي ديگر انتقال مي‌دادند و 2 دلار مذكور نصيب سيد علي حسيني خامنه‌ای مي‌شد.
● با توجه به سود حاصله دو دلار از هر بشكه نفتي در طول سالهاي بسيار مي‌توان حدود دزدي هاي سيد علي خامنه‌اي را 16 ميليارد دلارحدس زد. در ادامه، به كارهاي ديگر اين افراد اشاره مي‌شود.
    مخملباف مي‌نويسد:اما بيزينس‌های بزرگتر مربوط به همان نفت و گاز است و بعد خريد تسليحات نظامی از روسيه و چين.خامنه‌ای برای آن که بتواند بيزينس‌های خود را کنترل کند، اشخاصی را به مدت طولانی در سمت‌هايی ثابت نگه می‌دارد. مثلا مجيد هدايت زاده که 30 سال مسئول فروش نفت ايران بوده است. هدايت‌زاده در سال 1387 عوض شد، چون نوری زاده نام او را لو داده بود.
     يک دوره هاشمی رفسنجانی و يک دوره خاتمی و حتی يک بار احمدی نژاد می‌خواستند آن‌ها را عوض کنند اما خامنه‌ای نپذيرفت. کار اين دو، با دفتر رهبری بدين شکل بود:هدايت زاده بشکه‌های نفت را می‌فروخت و سوری آن ها را حمل می‌کرد و کميسيون آن‌ها به حساب خامنه‌ای می‌رفت.
     در 30 سال گذشته ايران حدود 700 ميليارد دلار نفت فروخته است که پورسانت فروش و حمل و نقل آن از طريق اين دو نفر به حساب خامنه‌ای رفته است. سومين نفری که خامنه‌ای برای اين کار وارد وزارت نفت کرد، برادرش حسن خامنه‌ای بود که ابتدا در وزارت ارشاد جزو گروه سانسور بود اما بعد برای کنترل منافع خامنه‌ای وارد وزارت نفت شد.
    به سوابق و وابستگان مجيد هدايت رضوي توجه فرماييد: مجيد هدايت زاده رضوي همسر خواهر زاده حجة‌الله غنيمي فرد و هادي غنيمي فرد، رييس هيات مديره و رييس اسبق امور بين المللي نفت، سفير ايران در ايتاليا، رييس شركت نفتي نيكو جرسي، قائم مقام اسبق حبيب الله عسگراولادي در وزارت بازرگاني، عضو  جمعيت هيات موتلفه اسلامي است.
    هدايت زاده رضوي – مجيد - پس از آنکه بورس کالا در سه نوبت از پیدا کردن مشتری برای خرید محموله‌های عرضه شده از سوی شرکت ملی نفت ایران ناکام ماند، چند هفته گذشته با فروش 500 هزار بشکه نفت خام در بورس کالا آرزوی بورسی شدن این طلای سیاه به واقعیت تبدیل و طلسم عدم انجام معاملات آن‌را شکست .
     بنا بر این گزارش شرکت کارگزاری خبرگان، سهام 500 هزار بشکه نفت خام عرضه شده از سوی شرکت ملی نفت ایران را برای شرکت نفتی نیکو جرسی به قیمت 105 دلار و 49 سنت با پرمیوم صفر خریداری کرده است. این در حالی است که صد در صد سهام شرکت نفتی نیکو جرسی متعلق به شرکت ملی نفت ایران می‌باشد. در واقع از شرکت های تابعه شرکت ملی نفت ایران است و با این خرید و فروش نفت، تنها در مجموعه شرکت ملی نفت جیب به جیب شده است .
     این شرکت، نفت را بشکه‌ای زیرقیمت روز از شرکت ملی نفت خریداری می کند و در بازارهای خارجی به قیمت روز می‌فروشد. به دیگر معنا محموله بارگیری شده به نفع این شرکت به محض جداشدن از اسکله خارک یا لاوان درجا بشکه‌ای حداقل 2 دلار برای این شرکت سود دارد.
    نیکو در سال 1369 با هدف حضور در بازارهای کاغذی نفت (پیش فروش نفت) و جذب منابع مالی با تصویب هیئت مدیره شرکت ملی نفت در جرسی انگلیس تشکیل می‌شود. آن زمان هدایت زاده رضوي،  هم معاون بین‌الملل وزارت نفت بود و هم مدیر امور بین‌الملل شرکت ملی نفت. جنگ تازه تمام شده و کشور محتاج مایحتاج عمومی‌اش بود. پس «دوستان بازرگان» نفت تا زمینه سازی و تامین مالی واردات گندم و اقلام اساسی پیش می‌روند. سال 70 اما هدایت زاده به دلایلی از نفت رفت تا سفیر ایتالیا شود. در فاصله آذر 1370 تا سال 78-79،  حجة‌الله غنیمی فرد (دایی همسر هدایت زاده) با حفظ سمت مدیریت بین‌الملل نفت، رئیس هیات مدیره نیکو بود تا اینکه در سالهای پایانی دهه 70، هدایت زاده از ایتالیا برگشت و امانت را تحویل گرفت.
    نیکو با فروش 100 هزار بشکه نفت کارش را آغاز کرد تا به پشتوانه آن، وارد بازارهای نفت کاغذی شود و سود ببرد. این نفت را هم به مراکش و آفریقای جنوبی می‌فروخت. در دوره تحریم آمریکا در سال 1994، فروش نفت نیکو به 350 هزار بشکه در روز رسید اما دوباره به حدود 120 هزار بشکه برگشت. امروز نیکو علاوه بر فروش این میزان نفت، سوآپ 140 هزار بشکه‌ای نفت خزر را هم در اختیار دارد. 300 هزار بشکه میعانات نفتی می‌فروشد و کریدیت فروش سالانه 2 تا 3 میلیارد دلار مازوت را در جیب دارد. این هم قدرتی به نیکو داده‌است تا صاحبش بتواند از بانک‌های بزرگ وام بگیرد و روابط نزدیکی با بزرگان بازار تجارت و سیاست برقرار کند. خرید بنزین را هم به این مجموعه باید افزود که خود بحثی مطول دارد. نیکو 60 درصد بنزین ایران را از یک شرکت اروپایی می خرد.
     نیکو، در این سال‌ها، حدود 15 میلیارد دلار فاینانس (با سپرده و سود) برای پروژه‌های نفتی ایران جذب کرده‌است. از وام 4 میلیارد دلاری ژاپن گرفته تا فاینانس پروژه های 6، 7 و 8 و 12 پارس جنوبی و طرح توسعه میدان نفتی دارخوین. پول توسعه میدان نفتی آزادگان، فازهای 4 و 5 پارس جنوبی، طرح آماک، طرح توسعه میدان سلمان. پروژه‌های گازرسانی را هم باید به این مجموعه افزود. نیکو ، نفت و فرآورده‌های در اختیارش را پشتوانه می‌کرد و فاینانس می‌گرفت. این یعنی قدرت نیکو.
● ديگری، سوری، مسئول حمل و نقل نفت ايران است که 30 سال است اين کار را ادامه می‌دهد. اين دو نفر را خامنه‌ای از سال 61 منصوب کرده‌است. سوابق سوري :
سوري محمد -  متولد 1325، مهندسی مکانیک از دانشگاه هاروارد ایالات متحده آمریکا ، عضو انجمن اسلامی سراسری آمریکا و کانادا قبل از انقلاب، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل آژانس شخصی در حمل و نقل دریایی و هوایی به مدت 5/4 سال در شهر نیویورک. از 28 بهمن ماه سال 1357 سرپرستی کنسولگری ایران در نیویورک توسط شورای حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در آمریکا و مسئولیت حفظ منافع ایران در شرکتها و سازمانهای ایرانی مستقر در نیویورک ، معاونت هماهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی از مرداد ماه سال 1358، معاونت امداد و نجات هلال احمر جمهوری اسلامی ایران از آذر ماه سال 1358 ، مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از 1/3/1360 لغایت 30/8/1364، مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفتکش ایران از 1/9/1364 تاکنون، همزمان عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران از 1/3/1364 تا بهمن 1379 و
- عضو هیئت مدیره بیمه SAMUAL P&I
- رئیس هیئت مدیره بیمه اسلامی p&I
 - عضو ارشد اتحادیه کشتیرانی‌های کشورهای اسلامی
- رئیس هیئت مدیره شرکت پتروشیمی پارس
- رئیس هیئت مدیره کشتیرانی آریا
- رئیس هیئت مدیره مؤسسه دریانوردی آفرین قشم
- عضو هیئت مدیره کشتیرانی کاسپین
- رئیس هیئت مدیره انجمن کشتیرانی و خدمات وابسته
- نایب رئیس اتحادیه شرکتهای کشتیرانی
- عضو هیئت مدیره مجتمع کشتی سازی و خدمات فرا ساحل ایران
-  ارائه دهها مقاله در امور کشتیرانی کشتی سازی بیمه دریایی صنعت اوراق کشتی
-  انجام دهها سخنرانی در کشورهای مختلف دریایی و در دانشگاهها در داخل کشور .
 - اخذ تقدیر نامه از «مقام معظم رهبری» مربوط به آرایش دفاعی ناوگان شرکت ملی نفتکش ایران متشکل از 74 فروند نفتکش ، حدود 54 فروند شناور کرانه پیما جهت تضمین تداوم صدور نفت خام کشور در زمان جنگ تحمیلی .
- اخذ تقدیر نامه از ریاست محترم جمهوری وقت جناب آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت فوق الذکر .
- اخذ تقدیر نامه از وزیران محترم وقت نفت و دریافت نشان تلاش از وزیر سابق نفت .
 - دریافت تقدیر نامه از فرمانده نیروی دریایی به مناسبت همکاریهای مشترک در امور دریایی .
 - دریافت جایزه و تقدیر نامه به عنوان شخصیت برجسته سال 2004 در فعالیت دریایی از موسسه بین المللی